جُنون
مهرداد شهابی
جسدم مونده توی وانِ حموم
همه دنبالم دارن میگردن
وقتی پیدام میکنن میبینن
دست و پاهام دیگه خیلی سردن
روی کاشیای خیس، کنارِ دوش
ردِ انگشتای خونیم مونده
از شکافِ پیشونیم معلومه
قاتل اول سرمُ شیکونده
چندتا جای چاقو روی شکمم
رودههای پاره ریخته رو تنم
خیلیا باورشون نمیشه که
این که تو وانِ حموم مرده منم
[- چرا این شکلی شده این بدبخت؟!
– لامروتا چی کارش کردن!
– مگه چند نفر بودن؟
– معلوم نیست.
– آدما این روزا بد نامردن!]
***
این اواخر پُرِ دلشوره شدم
بس که اخبارِ مزخرف خوندم
دستای خالیم همهاش میلرزن،
برگای بَرندهامُ سوزوندم
تو زمین خشکِ جبر و اختیار
هر چی گشتم گنجی پیدا نمیشه
با همه رنجی که دارم میبرم
گرهای از آسمون وا نمیشه
حتی دردِ دل نمیتونم کنم
با یه مشت آدمِ سنگ و آجر
بس که حرفامُ گذاشتم روی هم
به لبم رسیده جونم دکتر!
شبا کابوس رهام نمیکنه
دیگه مدتیه حالم خوش نیست
پشتِ پلکام یه قاتل دارم
که خیال میکنه آدمکش نیست!
***
زیرِ دوش، روی مُچم با چاقو
خطِ پایانُ مشخص کردم
سرمُ به کاشیا کوبوندم
نشد از راهِ جنون برگردم
توی وان افتاده بودم، اما
چاقو روی شکمم میچرخید
رقصِ خون بود و عزای آدم
زندگی تو بغلم میلرزید
۵ لایک شده