دو شعر از راینر ماریا ریلکه
برگردان: شاپور احمدی
آشنایی
راینر ماریا ریلکه در دسامبر ۱۸۷۵ در پراگ زاده شد. پدرش جوزف ریلکه Josef Rilke (۱۹۰۶-۱۸۳۸) افسر ارتش و مادرش سوفیا Sophie (1931-1851) دختر بازرگان و رایزن پادشاهی بود. سوفیا میپنداشت در جایگاهی کهین ازدواج کرده است؛ پس در ۱۸۸۵ از همسرش جدا شد تا خود را به دربار پادشاهی در وین نزدیکتر کند.
ریلکه چهار سال نخست تحصیلاتش را در مدرسه ی رهبانی کاتولیک در پراگ گذراند. البته از لحاظ مالی برایش سخت بود در دبیرستان حاضر شود، از ۱۸۸۶ تا ۱۸۹۱ به مدرسهی نظام سنت پلتن St. Pölten رفت تا خواستِ پدرش را اجابت گوید و در پی آن در مدرسهی نظام “Militär-Oberrealschul” بزرگتری در Moravian-Weisskirchen شرکت کرد.
ریلکه آموزش نظریاش را با مؤفقیت به پایان رساند، اما هر چه بیشتر آزردهخاطر میشد. وی که از سختگیری های جسمی و رفتار خشن معمول در میان همدورههایش گریزان بود، در ۱۸۰۸سرانجام آموزشگاه ارتش را رها کرد.
در اواخر ۱۸۹۱ پدر و مادرش بر آن شدند او را به مدرسهی بازرگانی در لینز Linz بفرستند. در آن هنگام، راینر ماریا ریلکه اولین شعرهای خود را منتشر کرد و بیشتر وقتش را به کارهای ادبی میگذراند. خودجوش و سختکوشانه ریلکه برای ورود به دانشگاه مطالعه کرد، و سرانجام در پراگ و مونیخ و برلین درس تاریخ هنر و ادبیات را پی گرفت.
در ۱۸۹۷ با آندرهآس سالومه Andreas Salomé آشنا شد. وی از پیش در ادبیات چیرهدست بود و نخستین زندگینامهی فریدریش نیچه را نشر داده بود.
از ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۰ با سالومه به روسیه سفر کرد. ریلکه عمیقاً تحت تأثیر کشور و بویژه «روح روسی» ستودنی مردم آن دیار قرار گرفت. در مسکو و سن پترزبورگ از موزهها دیدن کرد، با نقاشان آنجا آشنا شد و به دیدار لئو تولستوی شتافت. پس از بازگشت برداشتها و آموزههایش را در شعرهای تازهاش به کار گرفت.
در ۱۹۰۰ ریلکه به سوی مستعمرهی ورپسود Worpswede ِ نقاشان روانه شد و با کلارا وستف Clara Westhoff مجسمهساز ازدواج کرد، دو سال بعد یکدیگر را وداع گفتند. در ۱۹۰۵ در پاریس برای چند ماه منشیگری آگوست رودین Auguste Rodin را به عهده گرفت، اما همیاریشان دیری نپایید.
ریلکه به آفریقای شمالی، مصر و اسپانیا سفر کرد. در ۱۲/۱۹۱۱در کاخ دوئینو Duinoی شاهزاده ماری فن ترن Duchess Marie von Thurn و تاکسیس Taxis بر کرانهی دریای آدریاتیک گذراند. بعداً، با غوغای جنگ جهانی اول، ریلکه برای دورهای کوتاه به دژبانی Landsturm « (home guard) » اتریش اعزام شد اما به سبب وخامت حالش زود او را مرخص کردند.
پس از جنگ، در سوئیس به سر برد. از ۱۹۲۱ ریلکه چند صبایی را در قصر موزت Muzot در بلوک والیس Wallis سپری کرد. ورنر رینهارت Werner Reinhart میزبانش او را به آنجا دعوت کرده بود. مدتی تنها پارههای ادبی نه چندان مهمی نوشته بود. ناگهان پس از جنگ، ریلکه در والیس بیوقفه به نوشتن شعر و نثر گرایید.
راینر ماریا ریلکه در ۲۹ دسامبر ۱۹۲۶ از بیماری سرطان خون در آسایشگاه ول-مونت Val-Mont در نزدیکی منتروکس Montreux درگذشت.
۱.سرودی برای تندیس
آنجا کیست که مِهرم می ورزد این سان،
و زندگانی شیرین خود را دور می اندازد؟
اگر کسی در اقیانوس به خاطر من جان دهد،
من باز خواهم گشت از سنگ
به زندگانی، به زندگانی به بارنشسته.
***
چه مشتاقم به تازش خون؛
سنگ بسیار ساکت است.
در خیالِ زیستنم: زندگانی خوب است.
آیا هیچ کسی شجاعت ندارد
تا سبب سازِ بیداری ام شود؟
***
و اگر دیگربار زندگی ام را بیابم،
آن طلایی ترین ارزانی را،-
……………………..
آنگاه زاری سر خواهم داد
تنها، زاری سر خواهم داد برای سنگم.
از خون من چه بر خواهد آمد، چه هنگام به سان باده خواهد رسید؟
نمی تواند بانگ برکشد بیرون از اقیانوس،
او که بیشتر از همه مهرم می ورزید.
.
.
۲. زنی دلباخته
پنجره ی من است.
نرم نرمک تازه از خواب برخاسته ام.
به گمانم شناورم.
زندگانی ام تا کجا دوام می آورَد،
و شب از کجا آغاز می شود؟
***
می توان اندیشید هر چیزی
در پیرامونم از آنِ من است؛
مانند ژرفای شفاف بلوری،
تیره گون و گنگ.
***
می اندیشم میتوان ستاره ها را بکشانم
به میان خود، چه سترگ
دلم به نظر میآید؛ چه سخت
می خواهد از آن مرد ببرُم.
***
شاید عشق تازه ای را
آغاز کرده ام، شاید پناهی گرفته ام.
چه شگفت، چه ناشناس
تقدیرم آشکار می شود.
***
من آنم که اینک لمیده است
زیر آسمان بی کرانه،
همچنان که رایحه ی دل انگیز چمنزاری،
به پس و پیش می شتابد،
***
بی درنگ بانگ برمی کشم و نگرانم،
مگر کسی صدایم را بشنود،
صدایی که مقدر است ناپدید شود
در دیگری.