همه چیز از داستان ها شروع می شود
ندا الیاسی
بشر در ابتدای وجودش مشاهده گر بود. وقتی برای بیان احساس و گفته های خود نیازی فراتر از دیدن پیدا کرد، سعی در بهتر رساندن احساس و گفته هایش کرد و آن را از فضای دیدن محض خارج و رو به کشیدن تخیلات بر روی دیوارها و سنگ ها آورد که ذهن او را بی قرار ساخته بودند. به تکلم درآمدن، صاحب خط شدن از او جهانی ساخت که معادلات بسیاری را رقم زد؛ امر نگارش. پروسه ای هرچند زمان بر اما راه گشا که در نهاد بشر کشف و دلیلی برای ارتباط برقرار کردن شد. لذا کم کم توانست بیاموزد و کاربرد کلمه ها را در رفتار روزمره اش بگنجاند. از این رو حیات او، سرشار از کلمه هایی شد که برای تعین بخشیدن و معنادهی به کار رفت. روایت کردن را آموخت و قصه شروع شد. روایتی ساده و روان که هنوز زیبایی در موج و بسامدش دیده نمی شد اما با پیوندهای گوناگون و شاخ و برگ های زیاد، توانست این مهم را برای خود به شکلی مهیج تر تحقق بخشد. هنر به وجود آوردن و پرداختن به قضایایی که دغدغه ی انسان را شکلی ساختارمند می نمود، به نوعی داستان نام گرفت. داستان نویسی که قصه یکی از عناصر تشکیل دهنده ی آن است، راهی برای هدف مند شدن روایت شد. آغاز، میانه و نتیجه یا پایان سه اصل اساسی داستان به شمار آمدند. قرن ها طول کشید تا شکلی که امروزه از آن به نام داستان یاد می کنیم به وجود آمد. شکل های مختلفی از این روایت کردن در متون مذهبی، تاریخی، ادبی و غیره به کار گرفته شد که برای بشر درس و عبرت نام گرفت. . در گلستان و بوستان سعدی هم به نوعی داستان پردازی وجود دارد. در آثار مولانا، پنج گنج نظامی و آثار کلاسیک دیگر هم، این نوع شیوه به وفور دیده می شود اما به صورت کاربردی و به عنوان یک ساختار هدف مند که در قالبی مزین شده باشند، از قرن های هفده و هجده میلادی شروع و به سرتاسر جهان گسترش یافت. بعضی ها شروع داستان نویسی مدرن را با آغاز سفرهای دن کیشوت می دانند. داستان نویسی نیاز به اصولی داشت که ساختاری منسجم در پی خود بیاورد. پرداختن به مسائل روزمره و از دل آن معنا خارج ساختن برای دیگران که به سببش فهم شکل می گیرد. داستان نویسی یک امر ملزم برای احساسات و بیان ناگفته های درون است که پیوندی تاریخی با محیط بیرون دارد و نوعی ارتباط دهی پدیده ها در راستای پیامی هدف مند. اصولا ما به متنی هایی داستان می گوییم که دارای فاکتورهای مشخص و قوانین مربوط به آن باشد. داستان از عناصر مهمی تشکیل شده که اگر هر کدام از این عناصر در به کار گیری اش دچار مشکل شد، اشکالاتی به وجود می آورد که ارتباط بین مولف و مخاطب از بین می رود. طرح، پیرنگ، دیالوگ، شخصیت پردازی، گره افکنی، اوج و فرود، قصه، زاویه دید، حادثه، زمان، مکان، فضا، لحن، مضمون و… از عناصر تشکیل دهنده ی داستان به حساب می آیند که خود داستان به انواع مختلف نوشته می شود. از جمله؛ داستان بلند، کوتاه، نیمه بلند، رمان و داستانک.
قطعا آنچه امروزه به عنوان «داستان» مطرح می شود، تفاوت های بسیاری چه از نظر ساختار و چه از نظر ظاهر و محتوا با قصه ها و افسانه ها و مانند آن ها دارد، اما نمی توان داستان مدرن را با وجود تمامی این تفاوت ها قالبی جدا از اسلاف خود خواند. آن چه مسلم است آن که نقالی انسان های غارنشین در کنار آتش و کوه، افسانه پردازی های انسان های ماقبل تاریخ، اسطوره های ملل مختلف، حکایت های اخلاقی، منظومه های حماسی، عشقی، اخلاقی، قصه های مادربزرگ ها برای خواب کردن کودکان، و غیره و غیره همگی از یک منشا که همانا فطرت حقیقت جو و تمثیل گرای انسان است برخاسته اند و سیر آن ها در طول هزاران سال در نهایت منجر به داستان امروزی با اسلوب و اساس کنونی شده است.
تعریف داستان و تفاوت آن با دیگر قالب ها
رولان باروت در تعریف داستان می گوید:
«داستان، جمله ای است طولانی و هرجمله داستانی است کوتاه.»
اصطلاح های مختلفی در مورد داستان در زبان فارسی وجود دارد که گاه بعضی را معادل یکی از اصطلاح های فرنگی گرفته اند، اصطلاح هایی هم چون داستان (Story)، قصه (Tale)، افسانه (Legend)، اسطوره (Myth) حکایت، سمر، سرگذشت، خاطره، ماجرا، مثل، متل، انگاره، خرافه، و…. فرهنگ نویسان و ادیبان وجه افتراقی برای هر کدام از این اصطلاح ها در نظر گرفته اند، گرچه تفکیک کامل و بی شبهه ی آن ها از یکدیگر امکان پذیر نیست. همه ی این اصطلاح ها در کل به آثاری گفته می شود که جنبه ی خلاقانه ی آن ها بر جنبه های دیگرشان می چربد.
داستان، خلق شخصیت های باور کردنی، تشریح روابط آن شخصیت ها، و مواجه کردن آن ها با وقایع و حوادث، در نثری خلاقانه و برآمده از تجربه و نوآوری نویسنده است.
این تعریف شاید مورد توافق همگان نباشد، اما به هر حال ابعاد کلی داستان امروزی را نشان می دهد. طبق این تعریف شخصیت های افسانه ای، پری ها، دیوها، و مانند آن ها در داستان امروزه جایی ندارند. شخصیت ها باید باور کردنی و مانند انسان های کنونی باشند. طوری که خواننده احساس کند خود یا هر کس دیگر را می تواند جای آن ها بگذارد. بنابراین شخصیت های تمثیلی قصه ها در داستان امروزی جایی ندارند. همچنین طبق این تعریف، داستان امروزی در بستر روابط شخصیت ها و تعامل آن ها با حوادث و اتفاقات پیرامون شان روایت می شود. بنابراین اتفاقات بی ربط و صرفاً معجزه گونه که در بعضی اساطیر و افسانه ها گره گشای مشکلات شخصیت ها بود ، در داستان امروز وجود ندارد. نویسنده برای آن که بتواند شخصیت قابل قبولی را عرضه کند، باید سه نکته را در نظر داشته باشد:
اول:
شخصیت ها باید در رفتارها و اخلاقشان استوار و ثابت قدم باشند و در وضعیت و موقعیت های مختلف رفتار و اعمالی متناسب داشته و برای تغییر رفتار خود دلیل قانع کننده داشته باشند و در برخورد با حوادث واکنشی طبیعی و منطقی از خود نشان دهند.
دوم:
شخصیت ها برای آن چه که انجام می دهند باید انگیزه و دلیل معقولی داشته باشند. «به خصوص وقتی که تغییری در رفتار و کردار آن ها پیدا شود.» ممکن است در خلال داستان دلیل تغییر رفتار را نفهمیم اما به هر حال در پایان داستان باید دلیل آن را دریابیم.
سوم:
شخصیت های داستان باید پذیرفتنی و واقعی جلوه کنند. آن ها نباید مطلق خوب یا مطلق بد باشند. بلکه لازم است آمیزه و ترکیبی از هر دو و «مجموعه ای از فردیت و اجتماع» باشند.
انواع داستان
رمان:
رمان، یکی از معروف ترین انواع داستان است که همگی با آن و با بسیاری از آثار ادبی کلاسیک جهان که در این قالب نوشته شده است آشنا هستیم. رمان، داستانی بلند و معمولا بیشتر از چهارصد صفحه است و ممکن است از ده هزار صفحه نیز فراتر رود.
رمان دارای شخصیت های بسیار است که هر کدام پیچیدگی ها و ابعاد مختلفی دارند.
در رمان سلسله ای از حوادث بزرگ و کوچک وجود دارد و غالبا چند ماجرا یا خط طرح موازی رمان را به پیش می راند.
رمان نویسان ایرانی مثل زویا پیرزاد، نادر ابراهیمی، محمود دولت آبادی، علی محمد افغانی، مصطفی مستور و… هستند.
داستان بلند:
داستان بلند نیز همان طور که از نام او مشخص است، داستان بلندی است اما معمولاً پیچیدگی های رمان را ندارد. اصولاً وجه تمیز رمان و داستان بلند آن قدر کم است که بعضی نویسندگان این دو قالب را یکی دانسته اند. شخصیت ها و زمان در داستان بلند پیوسته در حرکت هستند.
در داستان بلند هم مثل داستان کوتاه، معنا و مفهوم، اهمیت زیادی دارد؛ اما برای حجم داستان معمولاً محدودیتی وجود ندارد.
شخصیت پردازی در داستان بلند بیشتر از داستان کوتاه صورت می پذیرد و تا اندازه ای به خصوصیات رمان نزدیک می شود.
از مشهورترین داستان بلندنویسان خارجی می توانیم به لئو تولستوی، فرانتس کافکا، هنری جیمز، ارنست همینگوی و از داستان بلند نویسان ایرانی به صادق هدایت، بزرگ علوی و نادر ابراهیمی اشاره کنیم.
داستان نیمه بلند، داستانی مابین داستان کوتاه و داستان بلند است و به جز حجم آن (که غالباً بیشتر از ۵۰ صفحه است) خصوصیات کلی داستان کوتاه را دارد.
داستان کوتاه:
داستان کوتاه نوعی از داستان است که هم حجم کوتاه تری نسبت به داستان بلند دارد. (معمولاً بین ۳۵۰۰ تا ۱۲۰۰۰ کلمه)
فرق داستان کوتاه و بلند در این است که معمولاً در داستان کوتاه، نویسنده تنها برشی از حادثه یا واقعه را بیان می کند اما در داستان بلند، نویسنده زوایای متنوع و مختلفی از آن رویداد را بررسی می کند.
در داستان کوتاه، ایجاز و اختصار متن بسیار مهم است. باید بتوانید در کوتاه ترین زمان و با کمترین تعداد کلمات، مفهوم اصلی را به مخاطب منتقل کنید.
بهترین نویسندگان داستان کوتاه در جهان
آنتوان چخوف، نیکلای گوگل، ارنست همینگوی، خورخه لوئیس بورخس، ساموئل بکت، او. هنری، گی دو موپاسان، جروم دیوید سالینجر، ریموند کارور، ادگار آلن پو، سر آرتور کانن دویل
بهترین نویسندگان داستان کوتاه در ایران:
محمدعلی جمالزاده از بهترین و بزرگترین نویسندگان داستان کوتاه در ایران و ملقب به پدر داستان کوتاه در ایران است. جلال آل احمد، مهدی اخوان ثالث، محمود اعتمادزاده، صادق چوبک، سیمین دانشور، غلامحسین ساعدی، صادق کرمیار، هوشنگ گلشیری، احمد محمود، بیژن نجدی و صادق هدایت از مشهورترین نویسندگان داستان کوتاه ایران هستند.
و در آخر داستان نویسی یک اصل مهم در به دست گرفتن سرنوشت آدمی، تن دادن به آن و ره یافت های عقلی ست که از شبکه های گسترده تشکیل و دارای فضاهای گوناگون است. تنوع در روایت داستان نشان از زیست های بی شمار و فرهنگ های کمتر دیده شده است. داستان معمولاً با مقدمه ای درباره ی اندیشه ی اصلی آغاز می شود تا ذهن خواننده از ابتدا برای فهم بهتر و پیگیری آسان تر حوادث بعدی آماده شود.