معذوریم… نوید نظری پشت شیشه یک کافه کوچک نوشته شده بود “از ورود افراد بی حجاب معذوریم” و در زیر آن تابلو نسبتا بزرگ با قلم ریز و بد خطی نوشته شده بود “خوش آمدید... ادامه متن
چیزی در این دنیا پوروین محسنی آزاد بسترماهی های لجن خوار رودخانه اززیرپل ازپای اسکله در روگا جاری بود.آن طرفِ روگا تالاب بود با پُشته پُشته جگن خوشه یی ولاله های شناورکه یک ماه روی... ادامه متن
غریبه ها نوید نظری آفتاب میدان اصلی را سایه انداخته و نخل های زرد شده از زیر چتر گرمای تابستان بیرون آمده اند. قهوه خانه حسن شیره ای دور میدان اصلی شهرک و نزدیک مسجد است. جمعیت از دیروز هم ب... ادامه متن
هویت آن آدمها مصطفی فلاحیان اشاره: این داستان پیشتر در مجموعه داستانِ خنده در پارلمان به سالِ ۱۳۸۸ به چاپ رسیده است. و به انتخاب هیئت تحریریه در این جا بازنشر شده است. می تونم از لای کرکره... ادامه متن
فقدان خالد جنادله ساعت ۷ صبح دری باز شد و مردی پیژامه پوش به وسط خیابان دوید و سرآسیمه فریاد زد: «ایها الناس، گم شده است… کلمه گم شده است. بیدار شوید، کلمه نیست.» اندکی بعد درهای دیگر... ادامه متن
سبز سینا صداقت کیش پایان راه نزدیک بود و این را میشد فهمید. راهی که خوش شروع شده بود اما انتهای خوشی نداشت. به خانه دوستم برزو رفته بودم. صدای فرهاد مهراد و مرد تنها، بغض فروخورده و انبوهی ا... ادامه متن