هویت آن آدمها مصطفی فلاحیان اشاره: این داستان پیشتر در مجموعه داستانِ خنده در پارلمان به سالِ ۱۳۸۸ به چاپ رسیده است. و به انتخاب هیئت تحریریه در این جا بازنشر شده است. می تونم از لای کرکره... ادامه متن
فقدان خالد جنادله ساعت ۷ صبح دری باز شد و مردی پیژامه پوش به وسط خیابان دوید و سرآسیمه فریاد زد: «ایها الناس، گم شده است… کلمه گم شده است. بیدار شوید، کلمه نیست.» اندکی بعد درهای دیگر... ادامه متن
سبز سینا صداقت کیش پایان راه نزدیک بود و این را میشد فهمید. راهی که خوش شروع شده بود اما انتهای خوشی نداشت. به خانه دوستم برزو رفته بودم. صدای فرهاد مهراد و مرد تنها، بغض فروخورده و انبوهی ا... ادامه متن
زلال سینا صداقت کیش پسرِ جوان پرسید. -اونور خیابون سوسیس کالباسیه؟ آرایشگر همینطور که دستش به قیچی بود پاسخ داد. -آره، یهو وسط مو زدن هوس سوسیس کالباس کردی؟ پسر جوان، من و مرد میانسالی که جل... ادامه متن
دو رفیق کوهستان فخرالدین احمدی سوادکوهی صدای خفه ای شنید. گوش تیز کرد. احساس می کرد صدایی از دور دست ها می آ ید. صدایی که وحشت به دلش می ریخت. راه که افتاد دوباره شنید و شک کرد نکند کسی زا... ادامه متن
ماهیگیر و ابرها فاطمه محمدیون آسمان پر از ابر بود و با هر وزش باد شکلشان تغییر می کرد. هیچ جای دیگری بهتر از ساحل برای نقاشی آنها وجود نداشت. داشتم ابری که شبیه یک لاکپشت بود را نقاشی می کر... ادامه متن