وقتی دریچه را ببندم شاپور احمدی بر تخته سنگ سالیان و سنگ بعدازظهر و خاکستر موهایم را تکه تکه بریدم مابقی را زیر پوسته ی برنزم چسباندم سایه ای زیتونی پوستم را پُر کرد زنگوله ای به سر ک... ادامه متن
سه شعر از خالد جنادله ۱ به کیهان کلهر در کمانچه در کمانچه ی کیهان حریر نغمه و لهیب در سایه سار نخل وعده گاهی که خزه ی نسیان هرگز نمی خزد بر فنجانهای اُنسش در شهر... ادامه متن
خواب گئورک تراکل ، شاعر اتریشی برگردان: پیرایه یغمایی نفرین به شما ای زهرهای ظلمانی! خواب سفید! این عجیب ترین باغ در گرگ و میش درختان، سرشار از مارها، شب پره ها عنکبوت ها و خفاش ها غریبه! سا... ادامه متن
شعری از زینب فرجی از توی ماه می توان همه چیز را قشنگ و زیبا دید مثل چروک پیراهنِ تو که شاخ های یک گوزن را شکسته است از توی خورشید هم می توان بلا نسبت همه چیز را شعله ور درون آدم های عاشق دید... ادامه متن
سوگ واره ای در کوچ احمد رضا احمدی مجید زمانی اصل از گوشه ی گور تا گوشه ی گور یک آه آدمی فاصله است؛ تا گوش های مرده گان ! اگر شاعر نیستید باشد حداقل به شاعریت مرگ شاعر شوید زیر باران چ... ادامه متن
دو شعر از سارا ظروفچیان ۱ دقیقا همان تاریکی و سکوت مسیر خانه تا دریا را می گویم … می بینم آن لحظه ی ناب را … همان مسیری که دست به دست، بغل به بغل، نم دار و خوشبو، هوا را می شکافیم و از مه رد... ادامه متن