دو شعر از طاهره محمودی سوال از میان خون خودم بر می خیزم خیز بر می دارد ملخی از گندمزار از میان خون خودم بر می خیزم و تا خانه مثل خوشه های خرامان گندم در باد می رقصم! سنگی بودم که خورا... ادامه متن
دو شعر از طاهره محمودی ۱ سخت یک کلمه است که حرف زیادی ندارد وقتی قلم برمیداری و مرا چون حرفی تخس میان سطرهای روزها سرگردان می کنی ۲ عابران بر بساط تابستان جوان که قواره های رنگ به رنگش هی آب... ادامه متن