زن ها و ایستگاه رکسانا حمیدی از شرکت می زنی بیرون . لحظه یی توقف می کنی و چشم هایت را می بندی . سرت سنگین است . می خواهی زودتر از آنجا دور شوی . امیدی به گرفتن تاکسی نیست . خیابان کیپ تا کیپ... ادامه متن
زن ها و ایستگاه رکسانا حمیدی از شرکت می زنی بیرون . لحظه یی توقف می کنی و چشم هایت را می بندی . سرت سنگین است . می خواهی زودتر از آنجا دور شوی . امیدی به گرفتن تاکسی نیست . خیابان کیپ تا کیپ... ادامه متن
تمامی حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به سايت ادبی-هنری حضور می باشد...... طراح گرافیک : آرمان خرمک