سه شعر از خالد جنادله ۱ به کیهان کلهر در کمانچه در کمانچه ی کیهان حریر نغمه و لهیب در سایه سار نخل وعده گاهی که خزه ی نسیان هرگز نمی خزد بر فنجانهای اُنسش در شهر... ادامه متن
۱ من نیمی کوهم و نیمی رود هر بامداد از خود صعود می کنم و در پایان روز بر بلندای خود می ایستم خود را در اعماق خود می افکنم و غرق می شوم ۲ از این گوشه اتاق درست همین کنج همه دیوا... ادامه متن
سه شعر از خالد جنادله ۱) تو گنجشک وصلی من شاخهی انتظار می آیی چون بوسه ی صبح و می مانی بر گونه ی ابد . . ۲) اشاره ی تو [زُمردی بر بستهگیِ سرد افق ] بشارت سبز عبور است از خیابان های بی ربط... ادامه متن