شعری از سعید قادری و من پیراهن مردی خالیام آویزان از نوکپستان زنی در خاورمیانه که طعم نفت سیگارم را روشن میکند ابرهایی که با دهانام ساختهام زمین را سیراب نمیکنند و شنیدم باران دختر شاد... ادامه متن
شعری از سعید قادری و من پیراهن مردی خالیام آویزان از نوکپستان زنی در خاورمیانه که طعم نفت سیگارم را روشن میکند ابرهایی که با دهانام ساختهام زمین را سیراب نمیکنند و شنیدم باران دختر شاد... ادامه متن
تمامی حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به سايت ادبی-هنری حضور می باشد...... طراح گرافیک : آرمان خرمک