دو شعر از طاهره محمودی سوال از میان خون خودم بر می خیزم خیز بر می دارد ملخی از گندمزار از میان خون خودم بر می خیزم و تا خانه مثل خوشه های خرامان گندم در باد می رقصم! سنگی بودم که خورا... ادامه متن
وقتش اگر برسد! طاهره محمودی «خودسانسوری» زنان جامعه ما با نگاهی به زندگی و شعر «ژاله» دست و پایی، همتی، شوری، قیامی، کوششی / شهر هستی جان من جز عرصه ناورد نیست آخر ای زن، جنبشی کن تا ببین... ادامه متن
دو شعر از طاهره محمودی ۱ سخت یک کلمه است که حرف زیادی ندارد وقتی قلم برمیداری و مرا چون حرفی تخس میان سطرهای روزها سرگردان می کنی ۲ عابران بر بساط تابستان جوان که قواره های رنگ به رنگش هی آب... ادامه متن