کاووسی صندلی کنار دستش را از زیر لبه میز پس کشید:«بیا بشین بنفشه خانم.» بنفشه خواست نپذیرد و بچرخد طرف پدرش که کاووسی مچ دست او را گرفت… نرگس قهقهه زد… سیامک دزدکی به چهره بنفشه... ادامه متن
کاووسی صندلی کنار دستش را از زیر لبه میز پس کشید:«بیا بشین بنفشه خانم.» بنفشه خواست نپذیرد و بچرخد طرف پدرش که کاووسی مچ دست او را گرفت… نرگس قهقهه زد… سیامک دزدکی به چهره بنفشه... ادامه متن
تمامی حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به سايت ادبی-هنری حضور می باشد...... طراح گرافیک : آرمان خرمک