سه شعر از قباد حیدر ستم گیسوانت زندانی ست به کیفر یک آن رها شدن در باد انتخاب چشمه ای از تو بجوشد با پیاله های دست از تو خواهند نوشید تو اما، دلبسته ی دستانی مرکبی خواه... ادامه متن
طناب … قرار است بیاید و طناب را بالا بکشد به اندازه تمام حلقوم ها که صدایش کردند آسمان … سبز است چراغ ها از دردی به دردی عابران زرد روزگاران سرخ و آسمان بیرحمانه آب... ادامه متن