«پیرمرد آوای پسر را شنید که از راه پله ها بالا می آمد و می دید که حوضچه ی پر از آب به سقف خواب گاه چسبیده و فواره ی آب غبار گونه در هوای اتاق می چرخد و بالای عکس قاب کرده ی پسر که روی تاقچه... ادامه متن
«پیرمرد آوای پسر را شنید که از راه پله ها بالا می آمد و می دید که حوضچه ی پر از آب به سقف خواب گاه چسبیده و فواره ی آب غبار گونه در هوای اتاق می چرخد و بالای عکس قاب کرده ی پسر که روی تاقچه... ادامه متن
تمامی حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به سايت ادبی-هنری حضور می باشد...... طراح گرافیک : آرمان خرمک