چال کیانا برومند آب بالا آمده بود. اول مکانیکیِ موسی را نَمی زد و بعد چالِ روغن گرفته را آرام در خودش خیساند. اردک ها به لجن های قهوه ای سبز نوک می زدند و گوشه و کنار و زیر آفتاب جیغشان از... ادامه متن
چال کیانا برومند آب بالا آمده بود. اول مکانیکیِ موسی را نَمی زد و بعد چالِ روغن گرفته را آرام در خودش خیساند. اردک ها به لجن های قهوه ای سبز نوک می زدند و گوشه و کنار و زیر آفتاب جیغشان از... ادامه متن
تمامی حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به سايت ادبی-هنری حضور می باشد...... طراح گرافیک : آرمان خرمک