کوچه بابل کورش اسدی داشت می خوابید که باز در زدند. با همان ضرب هر شبه. دستمال چارگوشِ روی صورت اش را برداشت و دست دراز کرد کلیدِ چراغِ بالای سرش را زد و نشست روی تخت. لیوان کنار دست اش بود... ادامه متن
کوچه بابل کورش اسدی داشت می خوابید که باز در زدند. با همان ضرب هر شبه. دستمال چارگوشِ روی صورت اش را برداشت و دست دراز کرد کلیدِ چراغِ بالای سرش را زد و نشست روی تخت. لیوان کنار دست اش بود... ادامه متن
تمامی حقوق مادی و معنوی اين تارنما متعلق به سايت ادبی-هنری حضور می باشد...... طراح گرافیک : آرمان خرمک