جان آدمی
به: جان دشت ذهاب
با شروع شب
خاک خسرو
خاک شیرین
تلخ شد
و رقص چوپی
طاقی را نلرزاند
مگر
رقص فریب-مهری آجرها
رقص فریب کاری تیر آهن ها
که به جان آدمی افتاد
و کودکان و زنان
در آغوش هم می مردند و زنده می شدند
باز می مردند
باز زنده می شدند
تا جان تازه ای ببینند
و فرهاد
می بایست
با که بجنگد
.
محمد زندی
۱۶ لایک شده