صداقت یا سداغط
ما همه از یک در داخل می شویم از در دیگر صحنه خارج
با هم دیدار می کنیم… حرف می زنیم… نقشِ خودرا جدی گرفته ایم
اگر باور کنی که نقش تو را دیگران به خوبی حس می کنند
حتما تما شاگرها صداقت تو را به تحسین می بینند…
هیچکس از پشت صحنه با خبر نیست
ما همه باور پذیر بازی می کنیم
بیش تر که در صحنه فرو می روی
از خود بیگانگیِ زیر نور چراغ های صحنه
تو را در خویش گم می کند
فاصله بازی با واقعیت برایت آشناست؟
بازیگر روبرویت تا کجا با تو واقعی خواهد بود؟
کدامیک تویی؟ نقش هات یا لبخندت در آینه؟
می خواستی قلب تماشاچی را شکار کنی
اما شکارِ او هستی…
گاه نمایشنامه هات نیمه تمام تمام می شود
تاریکی از لابلای نور قد می کشد… محاصره می شوی…
مثل خوابی در بعد ازظهری تابستانی
بیدار می شوی و ناگهان
بازیگرِ روبه رویت را می بینی
بازیگری که در فضای سداغت ها
سال ها تو را بازی داده است… همین!
حمید یزدان پناه
۲ لایک شده