هنگامی که تانکا از پادشاهان سلسله تانک در جلوی کاخ سلطنتی توقف کرد، هوا بسیار سرد شده بود بنابراین یکی از تمثال های بودا را پایین آورده، آتشی از آن درست کرد. نگهبان کاخ با مشاهده این عمل به سختی بر آشفت و فریاد زد:«چطور جرات می کنی تصویرچوبین مرا بسوزانی؟» تانکا شروع به بر هم زدن خاکسترها نمود… سپس گفت:«بگذار ذرات مقدس بودا را از این خاکستر جمع کنم.» نگهبان پرسید:«چطور ممکن است ذرات مقدس را در تمثال چوبین او جستجو کرد؟» تانکا فی الفور جواب داد:«اگر نمی توان از تمثال چوبین ذرات مقدس او را به دست آورد، پس لطفا” آن دو تمثال دیگر را هم بده تا آتش مرا گرم تر کنند.»
آقای مسعود ربیعی فر انگیزه های اصلی خود را از نگارش این اثر با نقل این حکایت به درآمدن از روحیه تعصب، پرهیز از جانب داری یکسویه، نفی جذمیت نگری و علاقه به کاوش در میدان های ذهن و روانشناسی عنوان کرده اند.
قسمت اقوال و احوال این کتاب با این شعر مولانا شروع شده است:
نکته ها چون تیغ فولاد است تیز
گرنداری تو سپر واپس گریز
پیش این الماس بی اسپر نیا
کزبریدن تیغ را نبود حیا
کتاب اریک فروم و رنج انسان مدرن در یازده فصل تنظیم شده است. کتاب فوق از لطافت های عشق شروع و با مترجمان فروم که سهم در خورتقدیر و اعتنایی در معرفی این روانکاو آلمانی داشته اند پایان می پذیرد. همچنین سی و دو صفحه واژه نامه انتهایی کتاب برای آشنایی با اصطلاحات روانشناسی و فهم دقیق مطالب کتاب کارساز می باشد.
کتاب اریک فروم و رنج انسان مدرن نوشته مسعود ربیعی فر در سال جاری توسط انتشارات روزآمد روانه بازار کتاب شده است.
۳ لایک شده
One Comment
رضا
معنای بی ظرفیتی انسان مدرن
به لحاظی ھمه مشکلات و بحرانھا و بدبختی ھا و جنون و جنایات و بی ھویتی بشر مدرن را بایستی
«بی ظرفیتی» نامید، بی ظرفیتی ھم به لحاظ کمّی و ھم کیفی ، ھم به لحاظ مادی و ھم معنوی، ھم
اقتصادی و ھم اجتماعی . و علت اینھمه بی ظرفیتی که منجر به انفجار نفس بشری شده چیزی جز
انفجار تکنولوژی نیست : تکنولوژِی صنعتی و اطلاعاتی و رسانه ای که منجر به بلعیدن و مصرف کردن
بیش از حد ظرفیت گشته است : آزادی مصرف فزاینده و روابط بی قید و شرط و آموزه ھای افسار
گسیخته و ھضم و جذب ناشده . به لحاظی ھمه این مفاسد که حاصل انفجار نفس بشر است بدین
معناست که بشر مدرن دچار اسھال و استفراغ نفس شده است . بشر مدرن شبانه روز مشغول بلعیدن
صدھا نوع خوراکی و اخبار و اطلاعات و روابط بطور مستقیم و غیر مستقیم می باشد. این انفجارات در
جوامع و افراد و طبقات تازه به دوران رسیده تر شدیدتر است . ھر چند که کل تمدن معاصر ما به یک لحاظ
تماماً تمدنی تازه به دوران رسیده است و عمری بیش از یکصد سال ندارد . این انفجارات و استفراغھا در
افراد و گروھھای محدود و بسته و فقیرتر، شدیدتر است مثل جوامع جھان سوم، روستائیان ، زنان و
نوجوانان . روسپی گری ، بی ھویتی ، جنون ، تروریزم ، جنگھا ، طلاق و اعتیاد از جمله برجسته ترین
نمونه ھای این بی ظرفیتی است . این بی ظرفیتی معنای دیگری از آخرالزمان است که عمر تاریخی و
فردی بشر را به پایان رسانیده است . آنچه که در مسیر طبیعی رشد بشری می بایستی تا حدود ھزار
سال دیگر بطول می انجامد در یک نسل رخ نمود . گنجایش نفس بشری به لحاظ شعور و ھضم روانی
اینھمه وقایع و ارتباطات و مصرف پرستی ، تاب تحمل نداشت و پاره شد . کودکان مبدّل به غول بچه
شدند، زنان به ناگاه ھمه روسپی شدند، مردان جملگی جھانخوار گشتند و نفس پاره شدۀ انسان مثل
پاره شدگی لایه اوزون مشغول تشعشعات مرگباری بر علیه حیات و ھستی جھان می باشد و زمین و
آسمان را به فساد کشانیده است .
اینمه اخبار و اطلاعات ، ذھن بشر را دیوانه ساخت. اینھمه آزادی زن و مرد را ذاتاً دریده نمود و شرم را
نابود ساخت . اینھمه کالاھای مصرف بچه ھا را مبدّل به اژدھائی نمود که جز آتش تولید نمی کنند . و ھر
چه می بلعند و می درند بلعنده تر و درنده تر می شوند .
ظرف وجودی بشری در ھم شکسته شده و لذا برای بشریت ھیچ معنا و انگیزه و ھدفی معنوی باقی
نمانده است . زیرا وجود محصول حدود است و حدود ھا نابود گردیده است : حدود عاطفی، حدود عقلی،
حدود غریزی و حتّی حدود حیوانی و نباتی و جمادی در ھم شکسته است . این بی حدودی ھمان معنای
بی ھویتی و احساس پوچی و نابودی است که بصورت جنون و جنایات و خیانت ھا و تبھکاریھا و مفاسد
خودنمائی می کند . و بدینگونه ھیچ راه نجاتی باقی نمی ماند الّا یک جنگ جھانی و یا بلائی آسمانی یا
یک بیماری مسری جھانگیری که بتواند بشر را یکبار دگر به حدود وجودش بازگرداند و او را به خود آورد .
ناجی موعود بدون چنین پیش زمینه ای قادر به نجات ھیچکس نیست .
از کتاب ” دائره المعارف عرفانی ” استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص ۲۵