اولین باران زمستانی نوید نظری اولین باران زمستانی امسال آنقدر طوفانی آغاز شد که دستفروش های خیابان انقلاب مجبور شدند بساط تمام کتاب های دست دوم و خاک خورده خود را جمع کنند و کتاب ها را از خی... ادامه متن
یاورقربان یا شرحِ حالِ بس مختصرِ یک دست نادر هوشمند When we are born, we cry that we come to this great stage of fools (William Shakespeare, King Lear, Act IV, Scene VI) وقتی به دنیا می آیی... ادامه متن
معذوریم… نوید نظری پشت شیشه یک کافه کوچک نوشته شده بود “از ورود افراد بی حجاب معذوریم” و در زیر آن تابلو نسبتا بزرگ با قلم ریز و بد خطی نوشته شده بود “خوش آمدید... ادامه متن
چیزی در این دنیا پوروین محسنی آزاد بسترماهی های لجن خوار رودخانه اززیرپل ازپای اسکله در روگا جاری بود.آن طرفِ روگا تالاب بود با پُشته پُشته جگن خوشه یی ولاله های شناورکه یک ماه روی... ادامه متن
غریبه ها نوید نظری آفتاب میدان اصلی را سایه انداخته و نخل های زرد شده از زیر چتر گرمای تابستان بیرون آمده اند. قهوه خانه حسن شیره ای دور میدان اصلی شهرک و نزدیک مسجد است. جمعیت از دیروز هم ب... ادامه متن
هویت آن آدمها مصطفی فلاحیان اشاره: این داستان پیشتر در مجموعه داستانِ خنده در پارلمان به سالِ ۱۳۸۸ به چاپ رسیده است. و به انتخاب هیئت تحریریه در این جا بازنشر شده است. می تونم از لای کرکره... ادامه متن