سه داستان از پرویز ذبیح غلامی
از مجموعه ی نامه ها
پرویز ذبیح غلامی
برگردان از کردی: فاطمه فرهادی
(۱)
زیستگاه نامه
زن همونطور که پرنده ها رو اتو می کرد گفت: ” سپیداری رو که انداختم تو لباسشویی در بیار!”
مرد ته سیگارش رو از پنجره بیرون انداخت و گفت: ” دست بردار هیچکی نمی تونه این زمین گند زده رو تمیز کنه. ”
(۲)
گوسفند نامه
گوشی را که برداشتم، زن مثل گوسفندی که اشتباهی به کشتارگاه زنگ زده باشه گفت: بع! گفتم: بع!
گفت : ببع بع بع ببع بع ! گفتم: بع ببع ببع !
گفت: بــــــــــــــــــــــــــع !
بدون اینکه جواب بدم گوشی را گذاشتم ، روی کاناپه ی خونی نشستم و تا چشم داشتم گریه کردم!
۳
هوا نامه
دکتر مثل گاوی که هر روز با سلاخ اش سلفی بگیره، گفت: ” آروم باش ! من می تونم درداتو دوا کنم !”
گفتم : ” ولی من که دردی ندارم. ”
دکتر گفت: ” یعنی اینکه برای درختای بیمارستان نقشه ی فرار میکشی یا قرصهاتو میدی به خورد پرنده ها، درد نیست؟”
گفتم : ” نه نیست!”
وقتی قرص ها رو به خوردم داد با عجله زدم بیرون، سیگاری روشن کردم و فکر کردم که چطور میتونم به خورشید یاد بدم دیگه غروب نکنه!
۱۰ لایک شده