دگردیسی زبان در فرهنگ اجتماعی
یادداشتی از فانوس بهادروند
زبان به مفهوم آنچه انسان به بیان می آورد تا معنایی را برساند ؛همه آن چیزی است که زندگی را رساتر مفهوم می دهد. دگر دیسی زبان بر اثر تاریخِ فرهنگ اجتماعی ، برآمدن واژگان نو و تازه بر دست ِ سهو و عمدِ شاعران نو پرداز در درازای زمان ، و یا آنچه مردم به ضرورتِ ساده سازی و اشارات به زبان می افزایند ، واژگانی ساده اما پر معنا و کم حجم از نظر واج یا حرف ، که می توانست یک جمله را در دو حرف به شنونده یا مخاطب برساند ، یا واژگانی ترکیبی از دو یا سه کلمه ی کم واج ، زبان را تعمیق و گسترش داده است . این گونه زبانِ شاعرانه که ریشه اش در زبان مردم در سطح خیابان بوده تا کنون بسیار مورد توجه زبان شناسان قرار گرفته است . آنچه به ناخودآگاه می رود ، در درازای زمان دگرگونه و تغییر یافته به زبان و گونه ی دیگری شاید شعر باز به ذهن می آید ، با تفکر و اندیشه ی شاعر و احساس او در می آمیزد و سخنی شعر گونه که با معیار و نُرم و روال زبانِ گفتار روزمره ی زمان واقعی زندگی شاعر یکی نیست ،سراییده و نقل می شود .
از سوی دیگر به زبان و سوئ تفاهم و ابهام زبانی میان مردم می نگریم . از کنفوسیوس نقل می شود که منشا و اساس همه ی ستمگری ها از ستم بر کلمه آغاز می شود . زیرا هر آنچه بر زبان می آید از سوی فیلسوف و متکلم به گونه ای تفسیر می شود . اما زبان برای فهم یکدیگر و همدیگر ارزش بسیار دارد ، هرگاه از اعماق وجودمان رنج می بریم به ناگهان واژه ی کوتاه ‘ آه ‘ بر زبان ما جاری می شود و این دو حرف یکی با صدا و دیگری بی صدا ،به اندازه ی یک جمله ی بلند گویا ست و در دیگر زبان ها نیز با اندک زیر و زبر ی چنین مفهوم و کاربردی دارد . از سویه ای دیگر هر احساس و اندیشه ای را حتا در ذهن خود در غالبِ کلمه ابراز می کنیم، درذهن خود با آنچه از گویشِ مادر خود شنیده ایم ،احساس غم و اندوه ، شادی و عشق را بر زبان می آوریم . در دادگاه های حقوقی با ابراز چند کلمه : قتل ،قاتل ، خیانت ، دزد ، دزدی و جنایت و جانی ، کسی را محکوم می کنند ! ارزش واژگان در هر فرهنگی، در هر گونه جامعه ای در رفتار عادلانه با آن واژگان شکل می گیرد ! به خاطر دارم که از جامعه شناسی پرسیده شد که به چه سبب ایرانیانی که سالها و نزدیک به نیم قرن یا بیشتر به امریکا مهاجرت کرده اند ، هنوز با حسرت از میهن و سرزمین پدری می گویند و آرام نمی گیرند ، هر چه باشد آنان شهروند کشور دیگری شده اند . پاسخ ایشان این جمله ی کوتاه بود : زبانِ مادری !
زبان مادری منشا تفکر و اندیشه ی کودک است و در نوجوانی و دوران دبستان آن را گسترش و تعمیق می دهد . به گفته ی تهرانی ها : ” وقتی مادر می گوید :’ف ‘ کودک به سرعت می فهمد فرحزاد . اکنون به ارزش گذاری شعر و سروده در زبان پارسی باز می گردیم . چرا زبان شعر در میان ایرانیان چنین پسندیده است و کاربرد بسیار دارد؟ بیان شعری در گفته ها و نقل قول هاو زبانزد ها و حتا در متن و نوشتار ها به منظور اثر گذاری بیشتر بی شمار دیده می شود . چون در زبانِ شعر مفاهیم بسیار در کوتاه ترین و پر حس ترین واژه ها به بیان می آید و شنونده به تفسیر دراز دستی نیازمند نیست !
بهرام که گور می گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت ؟
هرگاه مردم می خواهند به سادگی از گذر بی حاصل عمر و نتیجه ی آن یاد کنند ، سروده ی خیام در ذم سر سپردگی به ایام را نقل می کنند :
بهرام ِگور شاه ساسانی که همیشه در شکارگاه به شکار گورخر و آهو وقت می گذراند ، به ناگهان یا سرانجام در گور خفت !
یا :
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
در ستایش نیکی از این شعر و دیگر سروده های فردوسی بزرگ بسیار وام گرفته می شود .
یا :
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
که مردم برای جلب حمایت و نگاه مردمی در زبان و نوشته، بسیار به سعدی بزرگ اشاره می کنند .
یا : خرم آن روز کزین منزل ویران بروم.
یا : دلم از زندان سکندر بگرفت .
که شاعر بزرگ حافظ به شدتِ دلتنگی اشاره دارد …
یا این عبارت کوتاه شعری از ناصر خسرو :
از ماست که برماست ،که تکیه کلام و زبانزد مردم کوچه و بازار شده است !
از شعر شاعران معاصر نیز فراوان یاد می شود :
آی آدمها که در ساحل نشسته شاد و خندانید ، نیما یوشیج
آری آغاز دوست داشتن است ، فروغ فرخزاد
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی ،
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد،
احمد شاملو
چشم ها را باید شست ، سهراب سپهری
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ،شفیعی کدکنی
حال همه ی ما خوب است اما تو باور مکن ، سید علی صالحی
زبانِ شعر ، زبان کنایه و ایهام و اشاره است و راهی برای عبور از سانسور و ممیزی کلمه ، که در تاریخ اجتماعی _ ادبی سرزمین ما بسیار پر سابقه است !
شاعرانی که دستِ رد بر سینه ی قدرت زدند و از حقیقت گفتن را بر تملق و سرسپردگی و یا سکوت و نگفتن، برتری دادند ؛ سرنوشت و سرانجام یکسانی در تاریخ ایران ما داشته اند .از سانسور سخن و شعر ، نگفتن از حقیقت ، یا مرگ و حذف فیزیکی ؛ از مانی صورتگر و شاعر آغاز و تا مسعود سعد سلمان و منصور حلاج ، طاهره قره العین فرخی یزدی ، میرزاده ی عشقی و محمد مختاری ادامه یافته است .
۳ لایک شده
One Comment
هوادار
برای سایت ادبی ووزین شما درج چنین مطالب سطحی وبی کیفیت مناسب نیست
لطفا لااقل یک درجه ارزشیابی کنید وبعد این مطالب بی کیفیت را نشر دهید