نگاهی کوتاه به چریکه
مجموعه ی شعر سپید از قباد حیدر
هاشم حسینی
قباد حیدر،(۱۳۳۸، کرمانشاه) پس از سه دفتر شعر: «گاهی از سکوت بیدار می شویم»، «ریلی برای عبور» و «آسمان تمام می شود و لک لک ها باز می گردند»؛ اینک با ترانه های تازه ی اعتراض به میدان آمده است.
در این ۱۱۰ هق هق عشق و قهقهه ی عقل، شاعر به گوشه و کنار این دنیای پر واهمه سرک می کشد و گزارش می دهد:
دوست دارم
در نایروبی مست کنم
در کانزاس چوبی برقصم و
چشمانم را در استکهلم به چرا ببرم
می خواهم
گاوهای زخمی مادرید را بخرم
تیمار کنم و…/ سروده ی ۱۰۹، ص. ۱۲۱
انگار او رفته و رفته تا رسیده به هم تبار آواره اش: فرهاد پیربال، با دفتر «عاشقانه های جنگ و صلح»ش و دست در دستِ نِزار قَبّانی: شاعر زن و سرنیزه؛ هر سه نشسته پشت میزی بر بلندای ماچیو پیچو به میزبانی پابلو نرودا؛ به مشاعره مشغولند.
با توجه به لحنِ بیان واژه بندی، یعنی سیاق کلام/ diction که بیانگر میزان توانش زبان شعر است، به بسامد کلماتی کلیدی می رسیم:
آزادی، انسان، دیوانه، هدفی زیبا، قلب هایمان، گورستان، چنگال دژخیم، عاشقانه، حسرت، پرنده ها، توفان، غریبی مرغان دریایی، محبوبم، چهل سال از مرگ ما گذشته است، سهم تو، آیینه، رکاب می زند دختر گیسو به باد داده، روزی وطنم را بر می دارم و به جایی دور می برم، چراغ، صلح، دخترک تن داده به داغ نان، سایه ام آه می کشد، در وادی اشغال شغالان، روزهای خوب خواهد آمد، مردان ناکارآمد زنانی پیچیده در لفافه، شعله های لای پنبه می گویند روزهای خشمگینی پیش روست، این عشق مگر وطنم نیست؟، نفس نفس می زنم روی تختخوابی … پر از فنرهای حرّاف، جعبه سیاهِ ما، رپ رپه های واژه، عشق یک ماراتن است، لباس ها هم شخصیت دارند…
نسخه ی شاعر:
برای دیوانگان علاجی نیست!
مگر شعر
مگر عشق../ سروده ی ۱۶ ص. ۲۰
پس، او جهان را دو قسمت می کند:
…
آدم ها و سیاستمداران/ سروده ی ۱۷، ص. ۲۱
و شجاعانه در برابر حرامیان سینه سپر می کند:
…
پیش از آن که شلیک کنید
بگذارید شعری برایش بخوانم
زنی آن سوی تر…/ سروده ی ۲۴، ص. ۲۹
و این اتمام حجت او، بیانیه ای نه تنها سیاسی، انسانی جهانی است:
شاعران
رنج سکوت مردمانِ سرزمین خود را
به دوش می کشند/ سروده ی ۳۸، ص ۴۵
وامدار تلذذ از این سروده های زیبا، ذکر سه نکته را بایسته می بینم:
اول ماه می(سروده ی ۵۵) را در راستای خوانشی خوش، تبعیت از ثبت اعلام مشاهیر مورد نظر کتابخانه ی ملی و مهمتر، معروفیت جهانی آن، اول ماه مه بنویسیم. و دیگر:
اسکار نبرده بمیرد شاعر(۵۷) صحیح تر و بهتر می بود، در تجانسی خوش آهنگ “نوبل نبرده بمیرد شاعر” باشد. گو این که می دانم قباد عزیز آگاهانه و به قصد آشنایی زدایی این ترکیب تازه را عرضه کرده است.
قباد حیدر، با وجود تنگناها، هم چنان نستوه به پیش می رود، افزون بر کتاب های داستان چاپ شده اش مانند:
«رسیدن به دور» و «چارلی و بانو»؛ نمایش نامه ی «بالانس»، داستان بلند «آرزوهای کوچک» و اثر سور رئالش «مرگ بلوط» را دوازده سال است صیقل می دهد.