ساکنین جعبه های مقوایی
نگاهی به نمایشگاه نقاشی « کیانا برومند» در گالری گلستان با عنوان «بسته بندی»
کیوان خلیل نژاد
«بسته بندی» عنوانی است که «کیانا برومند» برای نمایشگاه آثار نقاشی خود برگزیده. تاریخ بسته بندی را می توان تا آغاز یک جا نشینی بشر پیگیری کرد. آدمی در دوران کشاورزی نیاز به انباشت و نگهداری محصولات غذایی را بیش از گذشته احساس می کرد. همین ذخیره های غذایی بودند که او را از چنگ زمستان های تاریک و سرد دوران باستان رهانیده اند. امروزه واژه ی بسته بندی نه تنها با مفهوم نگه داشت، وابستگی خود را حفظ کرده بلکه با شروع عصر جدید در دایره یِ واژگانِ تولیدِ انبوه صنعتی نیز قرار گرفته است. بدین سان در ذهن ما این واژه با تصاویری همانند جعبه ها، قوطی ها و بطری ها و همچنین مفاهیمی مانند مصرف و تبلیغات همنشین شده است. استیتمنت (statement) نمایشگاه «برومند» نیز مفهوم تولید را دنبال می کند« تو در خط تولید انبوه خود در حرکتی، نوار نقاله به پیش می بردت. کنترل کیفیت با دقت صورت گرفته. برچسب ها و اخطارهایت را دستگاهی چسبانده است و در آخر عملیات پک شدن و به پیش». این بار اما صحبت از ساخت چیزی برای مصرف آدمی نیست بلکه بر این نوار نقاله، انسان است که پیش می رود تا در جعبه های مقوایی قرار گیرد.
فرامتن حاصل از انتخاب عنوانی این چنین، سایه ای سنگین بر سر نقاشی های فیگوراتیو «برومند» انداخته است. پرتره ها فرم غالب آثار این مجموعه را تشکیل می دهند. آن ها آدم هایی اند نشسته در رو به رو که تقریبن تمامی صورتشان را مقابل نگاه مخاطب قرار داده، با نگاهی خیره به او می نگرند. هیچ میلی به حرکت در پرتره ها دیده نمی شود سرها گاهی اندکی چرخیده اند اما این چرخش، پویایی القا نمی کند. سکونی بی اختیار بر فضای آثار حکم فرمایی می کند.
پوست صورت ها گاه چین و چروک خورده اند. نور پردازی صورت ها به گونه ای انجام پذیرفته است که احجام و عضلات آن ها به خوبی نمایان گردیده، این شیوه ی نور پردازی به خوبی از سطح صورت ها ابهام زدایی کرده و هیچ چیز را در سایه پنهان باقی نگذاشته است. این آشکارگی اما محدود به سطح پرتره ها باقی مانده، تقریبن هیچ چیز از شخصیت و روانشناسی آن ها نمایش داده نمی شود. به بیان دیگر در پس سادگی و پیراستگی برساخته ی صورت ها، احساس سردرگم کننده ای وجود دارد که هر چه به آنان بیشتر می نگری کمتر چیزی از هویتشان در می یابی. تمامی راه های نفوذ به درون مسدود شده است.
میل به حجم پردازی در پرتره ها به شکلی اغراق آمیز در پرداخت گردن ها خود نمایی می کند. در این جا مخاطب با رگ هایی برافروخته و عضلاتی منقبض رو به رو می شود. اشتیاق منجمد شده ای برای حرکت، عضلات را منبض ساخته اما سکونی سنگین تا ابد حکم فرمایی می کند. فیگورها چنان در محل خود قرار گرفته اند که برخاستن از آن محال می نماید. سکون و ثبوت جاری در فضا برای هر چیز جایگاهی قرار داده ؛ جایگاهی چنان قطعی که هرچند، گاه خلاف آمد عادات بصری مخاطب است اما هرگز برای او پرسشی ایجاد نمی کند. قطعیتی گریز ناپذیر جهان اثر را احاطه کرده است. نیرو های درونی، در خود سرکوب شده به گرفتگی های عضلانی بدل شده اند.
«برومند» در این مجموعه از پالت رنگی محدود برای بیان خود بهره گرفته است. چنین تمهیدی هم در هر قاب تابلو و هم در کل مجموعه وحدت فضایی ایجاد کرده. دراین فضا جزئیات، استقلال خود را به نفع ساخت کلیت اثر قربانی کرده و آن چه در برابر مخاطب قرار می گیرد کلیتی انسجام یافته است. بجز استفاده از پالت محدود عامل دیگر وحدت آفرین در آثار این مجموعه، پرهیز از خط پردازی است. در این جا نه تنها خط، به عنوان اثر باریک ابزار، کمتر دیده می شود بلکه از هم پوشانی سطوح رنگی بر روی هم نیز برش های تیز پدید نیامده است بنابر این چشم در مواجه با اثر فرصت می یابد تا آزادانه تمام سطح تابلو را لمس نماید. پرهیز از خط پردازی، فضایی نقاشانه را بر مجموعه ی «بسته بندی» حکم فرما ساخته است. کناره ی فرم ها و حدود پیکره ها نیز با خطوطی تیز و واضح متمایز نشده اند. این اجازه به فیگور ها داده شده است تا آزادانه با هر آنچه در پیرامونشان است تلفیق یابند.
برومند برای نام گذاری نقاشی های مجموعه ی «بسته بندی» از نشانه هایی مانند علائم استاندارد بسته بندی وانبار، بهره جسته است. این علائم برای رسانیدن پیام هایی کاملن واضح و مشخص طراحی شده و از تمامی ی ابهامات زبانی در زمان تولیدشان پالوده شده بودند. سازندگان آن ها قصد داشتند تا تناظر یک به یکی را میان این نشانه ها و مفاهیم برقرار سازند. به معنایی بهتر سازندگان آن ها میان تصاویر به عنوان حاملان پیام و معانی صریح ارتباطی یک سویه را برقرار ساخته بودند. اما هرزبانی تا هر اندازه هم سر راست باشد هنگامی که در بستر جریان فرهنگی قرار می گیرد دچار چند پهلویی و ابهام می گردد. حتی اگر برای یاد آوری شیوه ی صحیح حمل و نگهداری جعبه های مقوایی ساخته شده باشد. پس حتا علائم بسته بندی و انبار را نیز نمی توان در بستر جریان فرهنگ از دلالت های فرهنگی و معانی ضمنی به طور کامل پالوده ساخت. حال پرسش اینجاست که قرار گرفتن این نشانه ها در کنار نقاشی(به عنوان یک نظام نشانه شناختی هنری) چه پیامی را در ذهن مخاطب متبادر می سازد. آیا معانی صریح آن ها با نقاشی ها مرتبط می گردند یا دلالت های ضمنی فرهنگی آنان با معانی درونی اثر رابطه برقرار می سازند؟
۲۳ لایک شده
5 Comments
آرمان خرمک
تبریک میگم به کیوان خلیل نژاد عزیز که در کنار اشرافی که به موضوع نقاشی و فرآیند تولید اون داره اصول نقد نویسی رو به طور کامل رعایت کرده و از فضای تحسین کننده و نفی کننده نقد حال حاضر جامعه تحلیل گر کشورمون فاصله گرفته، فقط بخش آخر نوشتار که ارجاعی است به روش علمی نشانه شناختی، به نظر من شیوه درست روش رو پیاده نمی کنه، اضافه شدن معنای صریح لیبل ها یا در جهت محدود کردن معنای ضمنی یا در جهت تعامل با اون در کنار نظام نشانه ای دیداری نقاشی قرار گرفته و به خاطر رسالت نقاشی، قرار نیست که با محدود شدن پیام ضمنی، پیام صریح به مخاطب عرضه شود، بنابراین با وجود مواجهه مخاطبان با مطالعه به این سایت و یا قرارگیری این نوشتار در جرنال چاپی، سوالات مطرح شده به نظر درست نمی رسد.
حامد نوحه خوان
«تو در خط تولید انبوه خویش در حرکتی…» این قسمت خیییلی عالی بود و منو به یاد فیلم عصر صنعتی چارلی چاپلین انداخت. طی یکی دو قرن اخیر کم نبودن کسانی که به اسیر شدن انسان در چنگال صنعت و تولید انبوه اعتراض کردن، حال چه در قالبهای علمی و چه در قالبهای هنری. البته من این نمایشگاه رو ندیدم و با تعداد اندک آثاری که در همین متن هستند احساس میکنم نقد آقای خلیل نژاد به ذهن مخاطبی که هنوز این آثار رو ندیده جهت میده، شاید اگر این نقد رو نخونده بودم برداشت دیگه ای از این آثار میکردم. اما نقد آقای خلیل نژاد این ذهنیت رو در من ایجاد کرد که این نقاشی ها میخوان این پیام رو برسونن که انسان در عصر صنعت و تولید انبوه از انسانیت اولیه ش خارج و به محصول کارخانه ای تبدیل شده! اگر اشتباه میکنم لطفا بیشتر توضیح بدید
مریم زینلی
آقای کیوان خلیل نژاد عزیز تبریک میگم.
من در زمینه هنر مثل شما تخصص ندارم ولی از اشراف و تسلط شما بر موضوع لذت بردم. تصویرسازی شما به حدی کامل بود که تصور بهتری برای مخاطب ایجاد می شود.اگر خلق کنندگان آثار هنری – در هر زمینه ای – به اعجاز نقد واقف بودند حتما بجای فرار از دست منتقدین در معرفی آثار خود از مهارت آنها بهره می بردند.با اینکه در دنیای بهتری هستیم و آثار هنری هر روز با موضوعات تازه تر عرضه می شود – جدای از تاثیرات اوضاع اقتصادی و اجتماعی – نبود معرفی درست این آثار باعث دلسردی مخاطب شده و نوعی گریز و بی توجهی به وجود آمده است.
کارتون عالی بود و براتون موفقیت و سربلندی آرزو می کنم.
مرجان
با سلام و خسته نباشید
آقای کیوان خلیل نژاد بسیار نقد زیبا و قابل تحسینی بود. نه تنها کسالت بار و خسته کننده نبود بلکه تا چند ساعت با ادبیات متن سرمست بودم.
توصیفات شما در این نقد نشان از تبحرتان هم در زمینه هنر دارد هم صنعت هم مکانیک و تولید و همچنین ذهن بسیار خلاقتان.باز هم تبریک برای این توصیفات هوشمندانه.
“انسان است که پیش میرود تا در جعبه های مقوایی قرار بگیرد” نشان از این دارد که همه چیز کالاگونه شده (انسان – روح = کالا) زیباترین برداشت من بود.
شما توصیفات زیباتون و ارایه دادید آنچه مهمه نظر خوانندست پس به نظر بنده حقیر سوالات آخر متن پرسیده نمیشد بهتر بود چون این تصور القا میشه که به خواننده سمت و سوق فکری میدهید
م.افشار
بسیار عالی و آرزوی بهروزی