کبوترها آب ندارند!
عبدالرضا قنبری
” صادق هدایت” ، نویسنده ای که در زندگانی خود ،انزوا را دوست داشت و دوری از دو رویان و چاپلوس مسلکان را بر تنهایی ترجیح می داد ، پس از مرگ ، اسباب ارتزاق و نان دانی برای نان به نرخ روز خوران و کسانی شد که همواره از تنور داغ برای چسباندن نان خویش استفاده می کنند .مرگ این چهره دگرگون ساز ادبیات ایران، اگر برای ادب دوستان آب نداشت ، برای عده ای موقعیتی برای امیال مغرضانه و نمایش مزورانه ، فراهم ساخت. از سوی دیگر درباره هدایت دوستان و غیر دوستان آثارش بسیار گفتند و بسیار هم نوشتند ، وناشران به تجدید چاپ های متوالی آثارش پرداختند و سوداگران به سودهای کلان رسیدند . اما در این میان آن که به راستی فراموش شد ، صادق هدایت بود.می گفتند و می نوشتند و غافل بودند از خانه ای که ” هدایت” در آن زیسته و اندیشیده است. خانه ای که در آن شخصیت های داستان هایش متولد شدند. وشاید روزهایی پیش آمده بود که از نامردمی ها و تزویرها ، در گوشه های آن اشک هایش را ریخت.خانه ای که دوستان بسیاری در اتاق هایش می نشستند و در مورد ادبیاتی که می رفت به باد برود ، گفت و گو می کردند. با مرگ هدایت ، خانه اش نیز ویرانه ای شد که نه دل دوستانش برای آن سوخت ونه دل کسانی که از چاپ های مکرر کتاب هایش استفاده مادی می بردند.
خانه ی هدایت در خیابان ” قائدی”( کوشک سابق) ، قرار دارد. خانه ای که حتا نسبت به معماری خانه های امروز نیز بزرگ و زیبا ست. خانه ای با معماری رایج هشتاد و نود سال پیش تهران، با ایوان و حیاط درختکاری شده و دلباز، که البته امروز دیگر از درختانش که هدایت با دست های خود در زمین حیاط کاشته ،اثری نیست.
البته در دهه پنجاه، یک بار تلاش کردند تا با حفظ سبک معماری، خانه هدایت بازسازی شود و مجری آن هم شخصی به نام مهندس ایرانپور بودند . سر و صدا و جنجال رسانه ای زیادی به راه انداختند، اما تا به امروز این خانه، که می تواند موزه شود و یا مورد استفاده فرهنگی قرار گیرد ، به حال خود رها شده است و در عمل هیچ کاری انجام نمی گیرد جز این که در سرمای زمستان و گرمای تابستان از ارتفاع آن کاسته می شود و کبوتران تشنه اش -ساکنان این خانه – به گرد حوض خالی آن ، سنگ می چینند.
البته در ایران،برای حفظ خانه های چند تن از بزرگان ادب فارسی و چهره های فرهنگی اقدامات ارزشمندی صورت گرفته و بسیاری از این مکان ها امروزه به موزه و مراکز علمی و فرهنگی تبدیل شده است .این رسم پسندیده در دیگر نقاط جهان نیز وجود دارد .
در آن زمان که «روسیه» با بحران های زیادی روبرو بود و درگیری و جنگهای داخلی این کشور به اوج خود رسیده بود. «تولستوی» نویسنده بزرگ روس، برای دوری از این بحران ها و تمرکز بر آثاری که در دست داشت به منطقه شمال قفقاز مهاجرت کرده بود. محل سکونت این نویسنده روس پس از مرگش دست نخورده باقی ماند. این منزل حوادث بسیار زیادی را در نزدیکی خود از سر گذراند.در سال ۱۹۹۴ و سالهای بعد از آن که جنگهای داخلی در این منطقه زیاد بود بسیاری از منازل و ساختمان های در منطقه شمال قفقاز از بین رفتند. اما خانه «تولستوی» با کمترین خسارت بر جای ماند. مدتی بعد ، در سال ۲۰۰۹ پس از بازسازی و ترمیم جزئی، روز دهم دسامبر ۲۰۰۹ افتتاح شد و به طور رسمی به عنوان موزه «تولستوی» در منطقه قفقاز به رسمیت شناخته شد
خانه «ویکتور هوگو» که در میدان« وُژ» قرار دارد در سال ۱۹۰۳ به لطف «پل موریس»، یکی از دوستان این نویسنده به موزه تبدیل شد. در این موزه، در سه بخش قبل از تبعید، دوران تبعید و پس از تبعید، مبلمان، نقاشیها، عکسها، دستنویسها، نسخههایی از کتابهای هوگو و همچنین نمونههایی از آثار هنرمندان معاصر این نویسنده به نمایش گذاشته شده است. همچنین به طور متناوب، نمایشگاههایی مرتبط با ویکتور هوگو در این خانه برگزار میشود.
امروزه در «لندن» مکانهایی وجود دارد که منتسب به «شکسپیر» بوده و از مقاصد گردشگری ادبی این شهر هستند.
حتا در «عراقِ» جنگ زده و بحرانی، نویسندگان و فعالان فرهنگی عراق، مبارزهای برای نجات دادن خانه «الجواهری»، که قرار بود تخریب و به جای آن مجتمعی تجاری ساخته شود، راه انداخته بودند و از دولت عراق خواسته بودند که مانع تخریب منزل مسکونی «محمدمهدی الجواهری» شوند. سرانجام شهرداری «بغداد» تصمیم گرفت که علاوه بر خرید منزل مسکونی الجواهری، منزل مسکونی «زها حدید» معمار بزرگ عراقی، را نیز خریده و قصد دارد آن را هم به موزه تبدیل کند. و نمونه های دیگر در جای جای دنیا که یاد آوری آن در این جا ضرورتی ندارد. جا دارد که هر چه زودتر به خانه «هدایت»، به عنوان تاثیر گذارترین نویسنده ایرانی معاصر ، توجه شود.
۸ لایک شده