هراس و سرگشتگی انسان معاصر
گفتگوی اختصاصی حضور با « محمد جواد حبیبی »
(کارگردان تئاتر «چرکنویس برای نمایش ۲»)
لادن خاقانی
اشاره:
پنجره ای دو لنگه رو به آسمان شفاف شب باز شده است. ماه پنهان است. پایین صحنه، در فاصله ای از دیوار، دو میز و دو صندلی کوچک که بر روی هر کدام چراغ مطالعه ای خاموش قرار گرفته دیده می شود. بر روی یکی از میزها کیفی انباشته از اسناد و مدارک به چشم می خورد. مقابل پنجره، آقای «ج» بی حرکت در حالی که پشت به صحنه ایستاده به نقطه ای خیره شده است. پس از مکثی طولانی، دو مرد یکی پس از دیگری وارد صحنه می شوند. آقای «الف» و آقای «ب». یکی از آن ها پشت یکی از میزها می نشیند، چراغ مطالعه را روشن کرده و محتویات پرونده ای را روی میز خالی می کند.
این دو نفر چه کسانی هستند؟ بازپرس یا قاضی پرونده ای جنایی؟ چه ارتباطی با آقای «ج» دارند؟ آقای «ج» چه کسی است و چرا تا پایان نمایش کلمه ای حرف نمی زند؟
چرا آقای «الف» در ابتدای نمایش با لحنی پر از ابهام می گوید: «من هنوز هم نمی فهمم، چرا اون به خدمات ما احتیاج داره؟ آدمی مثل اون ! و ما چرا خدماتمون رو رایگان ارائه می دیم! آدمایی مثل ما. راز.»
«چرک نویس برای نمایش ۲» نمایش نامه ای از نویسنده ی مشهور ایرلندی و برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات، «ساموئل بکت» است که در اواخر دهه ی ۱۹۵۰ به «فرانسه» نوشته و در ۱۹۷۶ توسط وی به انگلیسی ترجمه و منتشر شده است.
این متن که در قیاس با نمایش نامه ی مشهور «در انتظار گودو» کم تر دیده شده، همچون آثار دیگراین نویسنده ، فضایی ابزورد دارد و به هراس و سرگشتگی انسان معاصر در دایره ی تسلسل اشاره می کند.
نگاه تلخ و بدبینانه ی «بکت» در این نمایش نامه نیز به مانند فضای تصویر شده در متن «در انتظار گودو» ، یافتن روزنه ی امیدی برای رهایی انسان از پوچی و ناامیدی را معمایی لاینحل می داند.
«محمد جواد حبیبی» سرپرست «گروه تئاتر رائد»، با دست مایه قرار دادن این نمایش نامه، شخصیت های نادیده ی این متن را از قالب فکری نویسنده به روی صحنه کشانده است.
«حبیبی» پیش از این، نمایش نامه ی «نوای اسرار آمیز» به قلم «اریک امانوئل اشمیت» را در مرداد و شهریور سال جاری در «تماشاخانه ی استاد مشایخی» به روی صحنه برد که با استقبال بسیار خوبی از سوی اهالی تئاتر روبه رو شد.
«چرک نویس برای نمایش ۲» از روز یکشنبه ۲۱ دی ماه تا ۲۱ بهمن ماه سال جاری در «تماشاخانه ی استاد فنی زاده» در حال اجراست.
در باره ی این نمایش نامه با «محمد جواد حبیبی»، کارگردان نمایش «چرکنویس برای نمایش ۲» نوشته ی «ساموئل بکت»، به گفت و گو نشسته ایم که با هم می خوانیم:
چه مدت زمانی است که در حوزه ی تئاتر مشغول به فعالیت هستید و اولین اجرای شما چه نمایشی بوده است؟
از سال ۸۶ با تاسیس «گروه تئاتر رائد» نمایش های مختلفی را به روی صحنه برده ام که در برخی از آن ها در کنار کارگردانی، بازی هم کرده ام ، «خواستگاری» نوشته ی «چخوف»، اولین اجرای گروه من بوده است که من به عنوان کارگردان و بازیگر در آن پروژه حضور داشتم. اما بزرگ ترین تجربه ی بازیگری من مربوط به نمایش «عقل دهم» در «تماشاخانه ی ایرانشهر» می شود که البته این نمایش پروژه ی «گروه رائد» نبود و من برای بازی در چند نقش آن دعوت شده بودم.
به چه دلیل نمایش نامه ای از «بکت» را برای اجرا انتخاب کرده اید؟
در مرداد و شهریور امسال متنی از «امانوئل اشمیت» به نام «نوای اسرار آمیز» را در «تماشاخانه ی مشایخی» به روی صحنه بردم که با استقبال خوبی رو به رو شد. بعد از آن، متن «چرکنویس برای نمایش ۲» نظرم را جلب کرد. پس از چندین بار بازخوانی متن، به نظرم رسید نوشته ی «بکت» به دلیل عمق نگاهی که به مفهوم بشریت دارد، هر چند تلخ و بدبینانه است، اما در قالب زمان و مکان نمی گنجد و اساسن این دست نمایش نامه ها مورد علاقه ی من هستند. بنابراین متقاعد شدم که بعد از «اشمیت»، «بکت» انتخاب شایسته ای است.
داستانی که اشمیت در«نوای اسرار آمیز» به آن پرداخته، پی بردن به حقیقت دلباختگی است که از عمق احساسات بشری پرده بر می دارد. اما «بکت» از تلاش ناکام بشر برای رسیدن به امیدواری ها می نویسد. غوطه ور شدن در تاریکی عمیقی که هر روزنه ی امیدی را به پوچی می رساند. این گذار از «اشمیت» به «بکت» چه گونه اتفاق افتاد؟
انتخاب یک نمایش نامه بر اساس دغدغه های شخصی، نیاز روز جامعه و هم چنین تجربه ی شناخت مخاطب اتفاق می افتد.
حرف کلی «بکت» در نوشته هایش، انفکاک ساحت کائنات از ساحت انسان ها است که به اعتقاد من، دلیل واضحی است برای هر آن چه که بشر امروز را در چالش سقوط از مراتب انسانی گرفتار کرده است.
به تصویر کشیدن این انسان سرگشته در دایره ی تسلسل، که این تسلسل بخشی از مفهوم ابزورد هم هست، در مقام معنا و مفهوم، خیلی از انسان دنیای «اشمیت» فاصله ندارد، تفاوت در نوع نگاه و رسیدن یا نرسیدن به نتیجه است. البته منظورم این نیست که «بکت» و «اشمیت» شبیه هم هستند، نه این طور نیست، چون «اشمیت» به هیچ وجه ابزورد نیست؛ مقصودم انسان، به معنای انسان است، که «اشمیت» آن گونه نگاه اش می کند و «بکت» گونه ای دیگر. علت این گذار این بود.
اگر بخواهم بیش تر توضیح بدهم باید بگویم که «ساموئل بکت» نمایش نامه نویس، رمان نویس و شاعر ایرلندی است که حقیقتن نوشته هایش هر کدام شاهکارهایی در نوع خود هستند. آثار «بکت» عمدتن روایت گر دشواری ها، سختی ها و گرفتاری های انسان معاصر است. انسانی که در مسیری قرار گرفته است که گویی قرار نیست مقصدی داشته باشد.
او از سرگشتگی و حیرانی و تلاش های نافرجام انسان می گوید، که اگر عمق ذهنیات «بکت» را به درستی درک کنیم، سر منشاء این حیرانی و بی فرجامی مشخص خواهد شد: انفکاک ساحت کائنات از ساحت ما انسان ها.
او یکی از سردمداران ابزورد در تئاتر است. مفهومی که حاکی از یک دور باطل و تسلسل دایره واری است که برای کسی که در این دایره قرار گرفته، علم به نرسیدن کاملن مشهود و پذیرفته شده است، ولی نکته ی بارز، تلاش او برای رسیدن با وجود آگاهی از نرسیدن است و تکرار و تکرار و تکرار…!
از این رو «چرکنویس برای نمایش ۲» مخلوق ذهن رمزگونه و سرشار از استعارات و ایهام های شگفت انگیز «ساموئل بکت» هم از این قاعده مجزا نیست.
ماجرای آدمی که می خواهد خودکشی کند و جلوی پنجره ای که مقابل ماه دیده می شود ایستاده و در لحظه ی تصمیم گیری برای پریدن یا نپریدن است. ناگهان گویی زمان متوقف و انگار نمایش وارد ساحت دیگری می شود؛ دو مرد که من نام شان را کارمندان آسمان گذاشته ام، وارد صحنه می شوند و مشغول بررسی زندگی مرد جلوی پنجره که ثابت ایستاده است می شوند و می خواهند تصمیم گیری کنند که او بپرد یا نپرد .
تا کسی متن نمایش نامه را نخواند و یا این اثر را به روی صحنه نبیند، به قدرت قلم و ایده پردازی «بکت» پی نمی برد.
هنگامی که تصمیم به اجرای این نمایش نامه گرفتم، اولین مساله برایم فضای خشک و خسته کننده و نامفهوم این متن بود. بنابراین باید شیوه ای اتخاذ می شد که تماشاچی نه خسته شود و نه نمایش برای او نامفهوم باشد، و سختی کار آن جا بود که نمی خواستم ذره ای در متن دست برده و یا از قواعد دنیای «بکت» عدول کنم. بنابراین سعی کردم فرم و مفهوم «بکت» و «ابزورد» را زیست کنم و بعد به ذهنم رسید که چه قدر جذاب خواهد بود که تماشاچی را نیز در این فرایند زیست فرم سهیم کنم.
دنیای عجیبی است. چیز های جالبی دارد دنیای «بکت». حرف های ملموس. حرف هایی که مربوط به زمان، مکان و شخص و قشر خواصی نمی شود. بشری است، برای همه کس و در زمان های مختلف حرفی برای گفتن دارد. در ابتدای نمایش، در همان دقایق نخست، با شیوه و المان ها و اتفاقاتی که روی صحنه دیده می شود ، تماشاچی در یک روند ۱۰ دقیقه ای به لحاظ ذهنی و روانی طوری آماده می شود که گویی خود را جلوی دروازه ی ورودی دنیای «بکت» می بیند و سپس در دقایق میانی به دنیایی پر رمز و راز و در عین حال باور پذیر و قابل لمس ورود می کند. دنیایی که با لحظه لحظه اش، هر آدمی، از هر سلیقه و با هر زاویه ی نگاهی که باشد، ارتباط برقرار می کند و گویی خود را، یا حد اقل بخشی از درون خود را روی صحنه می بیند.
گفتید در به تصویر کشیدن فضای نمایش « چرک نویس » به متن «بکت» وفادار بوده اید؟
بله… من در متن «چرکنویس» دست نبرده ام، اما با اضافه کردن یک سری المان های اجرایی و چند صحنه و شخصیت هایی که در متن نیستند اما در روح اثر به عنوان مفاهیمی تاثیرگذار جا دارند، سعی ام بر این بوده است که مسیر ادراک تماشاچی را هموار تر کنم. این شیوه ی اجرایی را به نوع دیگری در «نوای اسرار آمیز» به کار گرفتم و معتقدم این کار باعث می شود تماشاچی بهتر و راحت تر فضای خشک و تلخ چنین متن هایی را هضم کند. چه در «نوای اسرار آمیز» و چه در «چرکنویس» در واقع من حرف نویسنده را با زبان و بیان خودم گفته ام.
این شیوه ی اجرایی که شما برای فضا سازی نوشته ی برنده ی جایزه نوبل ادبیات لحاظ کرده اید با توجه به توضیحی که در مورد اضافه کردن صحنه و شخصیت هایی به نمایش دادید، آیا مورد انتقاد «بکت بین » های حرفه ای قرار نخواهد گرفت؟
تلاش من در اجرای متن «چرک نویس» بر این قاعده استوار بوده است که مفاهیم موجود در متن و انگاره های ذهنی و اعتقادی و حتا نمایشی «بکت»، در همان چهارچوبی که او ترسیم کرده، حفظ شود. شیوه ای که در فرم اجرای این نمایش به کار برده ام از قبیل صحنه و دکور، موسیقی، لباس، نور و جنس بازی ها، همه در راستای ایجاد اتمسفری بوده که مخاطب آن را ابتدا درک و بعد با آن ارتباط بر قرار کرده و از همه مهم تر از آن لذت ببرد. حالا ممکن است این مخاطب «بکت بین» حرفه ای باشد، ممکن است نباشد. و من تلاشم برای لذت بردن هر دو قشر تماشاچی بوده است.
به همین دلیل جمله ی «برداشتی آزاد از ….» در پوستر نمایش هست، در صورتی که در متن کوچک ترین دخل و تصرفی نشده است.
بازیگرانی که برای این نمایش با شما همکاری می کنند، بازیگران تجربی محسوب می شوند، به این معنی که بعضی از آن ها سابقه ی بلند مدتی درین عرصه ندارند. چرا همکاری با تیمی از بازیگران حرفه ای را انتخاب نکرده اید؟
بر پایه ی تجربه ای که در این سال ها کسب کرده ام و افق بلند مدتی که برای گروه «تئاتر رائد» متصورم ، معتقدم فرصت دادن به علاقه مندان تئاتر با گرایش ها و سلیقه های مختلف هنری، ضمن کشف استعدادهای نو ظهور، پس از گذشت مدتی، تیمی را گرد هم می آورد که در آراء و افکار و هم چنین سلیقه ی یک دیگر سهیم و هم سو هستند. طبیعتن هر چه قدر این گروه از نظر تعداد رشد کند، اتحادی منسجم تر و آثاری قوی تر تولید خواهد شد و هر فرد برای گروه و کار کردن در گروه ارزش و احترامی ویژه قائل خواهد بود، چرا که در همین گروه رشد کرده و آموزش دیده است.
با توجه به افزایش چشمگیر گروه های تئاتری، چه عواملی در جذب مخاطب هنرهای نمایشی در این ماراتن نفس گیر ضروری به نظر می رسد؟
همان طور که اشاره کردید واقعن ما در یک ماراتن نفس گیر هستیم. به نظرم رعایت دو نکته، یا دو عامل کلیدی باعث ثبت یک نمایش در ذهن تماشاچی می شود. اول این که اثر بتواند به واسطه ی حرفی که می زند، پیامی که دارد، ذهن و فکر تماشاچی را درگیر کند، و دیگر این که با جلوه های دیداری و شنیداری او را مجذوب خود کند تا تماشاچی از دیدن تئاتر به اوج لذت برسد. به کار گیری دقیق و خلاقانه ی این دو عامل یک اثر نمایشی را به کمال می رساند.
پس از پایان اجرای «چرکنویس برای نمایش ۲» پروژه ی دیگری را در دستور کار دارید؟
دو متن توسط تیم نویسندگان «رائد» در حال نگارش است؛ هم چنین متنی که خیلی به آن علاقه دارم و نوشته ی خودم است، آماده شده که بعد از این پروژه به یاری خدا پیش تولید آن را آغاز خواهم کرد.
احتمالن در حین پیش تولید متن جدیدم، بار دیگر طنزسیاسی- اجتماعی «خر قلندر» را که مهرماه سال جاری اجرا شد به روی صحنه خواهم برد.
با سپاس از شما.
۱۱ لایک شده