ایستگاه های سرخ یادت
به فروغ صادقپور
.
که مرایاست به مردمکانت
واگن ها به مردمکانت
نگاه می کنی
نداده ام که ببینی
خروج از ریل چند تا دارم
به یاد آورت
هلاک خور در نی نی تو را موثقم
گرد عسل در کلاله هات
و محو
باریکه ای از اندامت
در ستون های معتاد به گازوئیل
به اعلان های خروج
دم دمای صبح ایستگاهم
تا هلاکِ دیجیتالی پنل
هلا که به یادت نیاورم
درست از میان سینه ات قُمری کرده به آسمان
و نداده ام سقف پیش ساخته را عادت به ران های یک پرواز
آن جهیدن
با دریاها دریا خون،طبل می زند /طبال:قلب
با تقاطع مردگان به شاهرگ /آرشه بازِ در ورودی ،سکه ها پر و پخش :مویرگ
و زندگان با ونگ و دنگالِ کیسه ها ،ساک ها/ پس زمینه را پشتیبانند /به قطر سر:سنج ها
چطور به یادت آورم
شیرینی گزنده به شانِ صورتت
گرد پلک ها
آفتاب گیج می خورد
لبه های بریدن از آلومینیوم های دو سمت
گلستان گیج می خورد
چمن مصنوعی از محوطه های ورودی
هم رسته ها
عسلِ زنبورها اصلا
کمی دورتر را که می چشند
منگ
مست کپه های زباله
سرها
سراب ها
جینگ جلینگ جینگ
برق ها برق می خورد از شره ی دهان آفتاب
که چگونه به یادت نیاورم
بیاورمت به پیکسل های حافظه
با دویده تا گوشه های چشم
دود سرخ
و نداده ام هنوز که بیاورندت به سکو
کیانا برومند
۳ لایک شده
One Comment
مريم
خانم برومند جاوید خیلی عذر خواهی میکنم ولی اصلا شعرهاتون زیبا نیست خیلی سعی میکنید اشعار مثلا خاصی بنویسید ولی اشعارتون واقعا گنگ است و گاهی سخیف واصلا معلوم نیست چه هدفی پشت این اشعار هست از جایی به جایی دیگر می پرید خیلی تمایل دارید مسائل جنسی را در اشعارتون باز کنید و سعی در عریان کردن در واقع خودتون دارید چرا ؟ ولی اشعارتون اصلا دلچسب نیست آدم احساس یاس و نا امیدی میکنه من به شعر خیلی علاقه دارم ولی اشعار شما را اصلا دوست نداشتم حتا برای یکی از دوستانم خواندم او نیز گفت خیلی بی معنی بود و معلوم نیست اصلا چه چیزی در سر دارد . فکر کنم شما شاعر خوبی نیستید و نمی شوید .