سه شعر از ساناز داودزاده فر
۱
تئاتر
تمام زندگیت
اتاق خواب را کرده ای سیاه
چراغ مطالعه را
پرژکتور
با سیگار مه می سازی
آخر سر نقش ات می شود سیاه
با این سیاه بازی
سیاهم نکن.
۲
صلیب شده ای
بر خود می دوزم تو را
تاج خار تو بر موهایم
درد کشیدن ماهی
بر ماسه های خیس را ماند
مردن را
برای تو هم نخواهم خواست
پیرشی مرگ
۳
گمان نکن در آغوش مرگ خفته ام
مرگ
در آغوش من به خواب رفته
به لالایی چشم هایم
اعتماد کن.
۶ لایک شده