لحن شاعر،
مهرداد مهرجو در قاب
یادداشت کوتاهی بر دفتر شعر «انفرادی» از:«مهرداد مهرجو»
شکراله ذبیحی
حدود سه دهه از فعالیت حرفه ای «مهرداد مهرجو» می گذرد و آثارش از گذار مختلفی گذشته است. دغدغه های اجتماعی دهه ی هشتاد در شعرهای شاخصِ ( مهر و ماه ) و رویکرد به فرم، بمنزله ی لباسی بر تنِ محتوا در آخرین تلاش این شاعر- یعنی دفتر شعر «انفرادی»- شاکله ی آثار «مهرجو» را تا به امروز تشکیل داده است.
«انفرادی» نسبت به تجربه ی قبلی «مهرجو» ( «مهر و ماه» ) از قدرت تصویر سازیِ کمتری اما قوامِ بیانی بیش تری برخوردار بوده و نیز سرشار از تعمق و جای مکث و است: تنهایی و سرگشتگی، جهان وطنی و پدیده ی مهاجرت ، هم چنین کوچ اجباری و نگرانی های اجتماعی جزو نمونه مبحث های مجموعه انفرادی را تشکیل می دهند ، یا آن چه را که «اکتاویو پاز» می گفت: هنرمند آینه ی تمام نمای جامعه خویشتن است.
« افسرى که به جنگ
بر مى گردد
فرمان آتش دهد
چند ستاره دارد
و سربازى که آب
به گل ها مى رساند
فکر کاشتن
گل سرخى
در سیاره اى دیگر است».( انفرادی)
این رسالتی است که شاعر تا امروز آن را پاس داشته و به نظرم مصداق این سخنِ «کافکا» است که در گفت و گویی به «گوستاو یانوش» گفته بود: شعرهای یک شاعر همیشه رو بسوی محراب دوران جوانیش دارد!
نگاه به صلح ، ره آورد آزادی و نیز مفاهیمِ ضد جنگ، آن هم در زمانی که دنیا در یک جنونِ جنگی، هر چه بیش تر مجهز می شود به انواع جنگ افزارها و تجهیزات به شدت مخرب و کشنده ی جنگی؛ این سخن می تواند بدیع و تازه باشد که: فکر جنگ را با فکرِ قوی صلح مقابله کنیم. فکر نفرت را با فکر قوی تر عشق مقاومت نماییم.
«هر دانه برفی
بر شانه که می نشیند
در گوشی
حرفی از تو دارد.»(انفرادی)
اگر «مفاهیم»، توانسته دفتر«مهروماه» را متمایز کند، لیکن در «انفرادی» تمایز به عهده ی باری است که «کلام» به دوش می کشد وگرنه «مهرجو» همچنان همان مفاهیم گذشته اش را دنبال می کند.
به طور کلی سفر و مهاجرت عمده دغدغه های شاعر است :
«قدری آغوش آزرده
و خنده ی قطبی
از بار سفر برست.»(مهرو ماه)
.
«وقت رفتن
کوه میشود یار
گرمایَش تمام میشود برف و
دست میکشد بر پیشانی.»(انفرادی)
از سویی انسان راستین و سفری که پیش گرفته- سفری که در نهایت، زندگی اش می خواند- ماهیتِ اصلی آثار مهرجو را تشکیل می دهند:
«قاب پنجره
راه به ماه نمی برد
پریدن
افتادن هم دارد.»(انفرادی)
مهرجو سعی کرده دغدغه ی انسان بودن را در آثارش حفظ کند و وارد بازی های ادبی رایج نشود، البته با لحنی تازه و شسته و رفته:
«از مرز تا مرز
سیم خاردار مانده هنوز
تا گلدار شود
و من و ما
در بارانی که می آید
در بهاری
که از راه رسید این بار»