نگاهی کوتاه به وضعیت فرهنگی، اجتماعی و مذهبی دوره ی ساسانیان
از خسرو پرویز تا یزدگرد سوم(بخش نخست)
فرناز روزبهانی
اشاره:
در دوره سی و هشت ساله ی سلطنت «خسرو پرویز» حکومت ساسانیان مرحله ی درخشان اما زودگذری را پشت سر گذاشت. هرچند شکست های نظامی خسرو پرویز از رومیان در اواخر جنگ های این دوره، ضربات مهلکی بر پیکره ی قدرت وی وارد ساخت اما به نظر نمی رسید که ضربات وارده منجر به سقوط سلسله گردد؛ خصوصا آن که بعد از خسرو پرویز جنگ مهمی بین ساسانیان و رومیان رخ نداد. اما روش حکومت داریِ جانشین خسرو پرویز یعنی «شیرویه» منجر به قتل بسیاری از شاهزادگان این سلسله شد و رقابت در درون خاندان را برای به سلطنت نشستن افراد مورد نظر افزایش داد و در نتیجه دوره ای از سلطنت کوتاه مدت پدید آمد که مدت چهارده سال (۶۲۸-۶۴۲) نزدیک به یازده نفر به سلطنت رسیدند؛ چنان که در اواخر این مرحله پیدا کردن فردی از دودمان ساسانی بر تخت سلطنت به سختی امکان پذیر بود. به تبع این وضعیتِ متشتت سیاسی، اوضاع مذهبی و اجتماعی نیز به وخامت گرایید. با از بین رفتنِ قدرت حکومت مرکزی، دست حکام ایالات و ولایات در اخذ مالیات و ستم بر مردم افزایش یافت و دین زرتشتی و روحانیون آن نیز به دلیل روابط نزدیک با حکومت، شریک وضعیت و مشکلات پدید آمده بودند.
نظام فرهنگی جامعه ساسانی متکی بر ارزش های خاص و ایدئولوژی رسمی بود. برخلاف عهد تکثر و پراکندگیِ مذهبی دوره ی پارتیان، دولت ساسانی در جهت اتحاد با دین زرتشتی حرکت نمود. براساس واقعیت های تجربی دوره ی ساسانی و به شیوه ی استقرایی، چهار شاخص برای تعیین اتحاد میان دین و دولت کار گرفته شد:
- یکی بودن ریاست دین و سلطنت
- برخورداری پادشاه از فره ایزدی
- دستور به گردآوری و تدوین مجدد اوستا
- تاسیس و رواج آتشکده های زرتشتی
بنابراین دیده می شود که اتحاد میان دین و دولت در دوره های مختلف ساسانی به دو شکل نمود یافته است: دین رسمی و دین دولتی.
در این میان روحانیون در ساختار قدرت، جایگاه تثبیت شده ای داشتند و بر کل ارکان فرهنگی و اجتماعی مردم اثر گذار بودند. از این رو نگاه به شرایط و ویژگی های فرهنگی و اجتماعی این دوره به دور از جایگاه روحانیون و نقش آن ها، نمی تواند مفید باشد. در این مقال، نگاهی خواهیم داشت به شرایط اجتماعی این دوره با توجه به چنین نقشی.
تا قبل از روی کار آمدن ساسانیان، کشور ایران مذهب رسمی نداشت، اما وقتی آن ها حکومت و پادشاهی را بدست آوردند مذهب زرتشت را در ایران رسمیت بخشیدند.۱ پادشاهان ساسانی از همان ابتدا با روحانیون زرتشتی متحد شدند. این رابطه تا پایان عمر این حکومت ادامه داشت.۲
زرتشتی ها، به پیامبری زرتشت و سه پیامبر بعد از او معتقد بودند و کتاب آسمانی آن ها اوستا نام داشت. آن ها آتش را برای قرب به خدا احترام می کردند. بعضی از آن ها تصور می کردند که آتش از نور خداست و برخی دیگر آن را جزئی از خدا می دانستند.۳
از سویی دیگر می توان گفت که دین زرتشتی، همچون دین یهود است و با ادیان جهان شمول چون مسیحیت، بودایی، مانوی و اسلام تضاد دارد. فضایی که در گاثاهای زرتشت حاکم است در آن اثری از نژاد و تبار و هویت فرهنگی نیست و همه مردم فرا خوانده شده اند، در اوستای متاخر، مزدا پرستی مترادف با ایرانی بودن گرفته شده است. به گونه ای که نمی توان آن را بر نا ایرانی عرضه کرد و اگر هم یک نا ایرانی آموزه های اوستا را بپذیرد، زان پس ایرانی خواهد بود. بنابر نص صریح کتاب های پهلوی و اشارات نویسندگان خارجی، زرتشتیان دوران ساسانی، ناایرانیان را شایسته ی دین مزدایی نمی دانستند و از پذیرش آنان در این دین اکراه داشتند.همین نگاه زرتشتیان مهاجر به هند در دوران اسلامی به ارث رسید و آنان فضای آزادانه ی هند (که خلاف ایران امکان گسترش دین وجود داشت) نه تنها دین خود را به هندوها ارائه نکردند که از آمیخته شدن با آنان به شدت پرهیختند و ترجیح دادند جماعتی کوچک ولی خالص باقی بمانند. اکنون می توان حدس زد که اجبار به گرویدن به دین زرتشتی در دوران ساسانی از آن جنسی که در تمدن های دیگر با دین های دیگری دیده ایم اصلا نمی تواند معنی داشته باشد و اگر تعصبی بوده، تنها بر نگهداشتن زرتشتیان بر دین خود بوده است. به نظر می رسد آن چه به عنوان فشار بر مسیحیان در دوران ساسانی می شناسیم در واقع فشار بر زرتشتیانی بوده است که می خواستند مسیحی باشند وگرنه بر جماعت های بزرگ سامی و خوزی نژاد در میان رودان و جنوب ایران و ترک نژادان شرق و شمال ایران هرگز فشار مذهبی وجود نداشته است. ۴
بنابراین از زمانی که مسیحیان مورد سوظن قرار گرفتند و مانویان هم نتوانستند به قدرت کافی برسند و این موقعیتی بود برای آیین زرتشت که با حکومت همراه شود و ایران را بعد از وحدت سیاسی به وحدت دینی هم برساند پس دین زرتشت با اتکا به قدرت دنیوی توانست به مرتبه دین رسمی کشور دست یابد.
ساسانیان یکی از آزاداندیش ترین فرمانروایی های تاریخ ایران و جهان در گذشته بودند و در این دوره جدایی نهاد دولت از نهاد دین اتفاق افتاد.۵
ساسانیان از اولین لحظه با روحانیون زرتشتی متفق شده بودند. اتحاد و دوستی صمیمی میان ملک و دین برقرار بود. اصحاب دین جنبه مقدس را شامل حال حکومت دنیوی نمودند و خود نیز به برکت دیوانیان در کلیه ی ظروف و احوال مهم در زندگانی هریک نفر ایرانی دخالت می کردند. دیگر همه کس ایشان را تمجید و تحلیل می کنند و با احترامی زاید الوصف بدیشان می نگرند و در همه امور مملکتی به مشورت و پیش بینی ایشان ترتیب داده شده است. علی الخصوص کفایت مهمات همه کسانی که معامله و محاکمه ای دارند بدست ایشان است و هرچه در تحت نظر ایشان به موجب رای و قراریست که ایشان می دهند و هیچ امری به زعم ایرانیان وجه شرعی ندارد، مگر آن که یک نفر مغ آن را تصدیق و تصویب نماید. مغان اقتدار روحانی داشتند. دولت ایشان را حاکم برجان و مال و عرض مردم کرده بود. اجرای عقد و صحت طلاق، صدق تملک در اختیار ایشان بود. تطهیر کسان از ننگ بدبینی و ارتکاب گناه به اختیار ایشان بود و عایدات کثیری از ممر دیات و غرامات شرعی داشتند و استقلال بسیار وسیعی داشتند که مغان به موجب شرایع و قوانین مخصوص به خود می زیستند. ایشان در قلب دولت ایران دولت دیگری ایجاد کرده بودند. مغان صنف اکثر و اهل اسفل درجات مذهبی بودند، مافوق ایشان هیربذان و موبذان و سایر روحانیون مانند پیش نماز و افروزنده و حافظ و خادم آتش بودند.دستور درجه اعلایی داشته است اما در حدود و اعمال وی اطلاعی در دست نیست. شاید حلال مشکلات مذهبی در فقه و دانش دین بوده است؟
بر پله اعلای مدارج روحانی هیربذان هیربذ و موبذان موبذ قرار داشته است.۶
در این دوره علمای زرتشتی سعی بسیاری نمودند تا مجددا اصول ایمانی را نیرویی ببخشند. در دینکرد اشاره شده است که خسرو پرویز هوشیارترین موبدان را فرمود تا تفسیری نو بر اوستا بنویسند. البته ابدا نمی توان گفت که خسرو علاقه ای به مباحث الهی و مسائل دینی داشته است ولی ممکن است مواقعی برای مقاصد سیاسی لازم دیده باشد که اهتمامی در باب دین زرتشتی نشان دهد و بدگمانی روحانیون را نسبت به اعتقادات خود برطرف نماید.۷
هرچند اردشیر و پسرش شاپور احتمالا دارای سیاست دینی توام با زور و تحمیل بودند اما به قدرت رسیدن ساسانیان بدون جنبه دینی نبوده است.۸
اردشیر بابکان متهم به نادیده گرفتن حقوق یهودیان شده است، تنها بیست سال بود، دوره ی بهرام اول و دوم، بیست سال، دوران شاپور دوم چهل سال و سال های نخستین شاهنشاهی انوشیروان به سرکوب مزدکیان انجامید، که ده سال طول کشید.۹
هنگامی که ساسانیان در راه ایجاد یک دولت مرکزی نیرومند می کوشیدند دستگاه دینی در مسیر وصول با چنین مرکزیتی گام برمی داشت، به عبارتی قدرت شاه و نیروی موبدان موبد دو ترجمان یک گرایش و دو بعد یک پدیده بودند.۱۰
قهرمان واقعی سازماندهی دستگاه دینی و تبدیل آن به نظامی منسجم با قدرت سیاسی و چنگ اندازی محکم به زندگی روحانی و دنیوی زرتشتیان موبد کرتیر بود.۱۱
به گفته وی در نتیجه اقدامات وی در واداشتن مردم به اجرای تعالیمش انجام داد، آیین مزدایی رونق گرفت، به اهورامزدا و یزدان خدمتی شایسته شد، آب، آتش و چهارپایان خشنود گردیدند. در سراسر قلمرو ساسانی آتشکده هایی ساخته شد، اهرمن و دیوان مغلوب و تعالیم شان منسوخ گردید. پیروان ادیان دیگر، یعنی یهودیان، بوداییان، مانداییان، مسیحیان، باتیست ها و زندیکان تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند، و بسیاری از کسانی که از راه بیراه شده بودند به دین بازگشتند. ۱۲
به رغم رقابت پنهان و تنش میان دستگاه دینی و دولت،اساس جهان بینی و منافع اصلی مشترکی داشتند. دولت معمولا از دستگاه دینی پشتیبانی می کرد و غالبا مانند آن ها به بدعت ها و الحادات بدگمان بود بارها به تحریک دستگاه دینی به تعقیب و آزار اقلیت های دینی و سرکوبی بدعت گزاران یا زندیکان، مهم تر از همه مانویان و مزدکیان پرداخت. در عوض دستگاه دینی نیز از ساختمان دولت امتیازات اشراف، حق الهی شاهنشاه و اعتقاد به اطاعت بی چون و چرا از او حمایت می کرد. هردو طبقه در حمایت از ایرانی زرتشتی و داشتن احساسات ملی گرایانه نیرومند با یکدیگر متحد بود.۱۳
در روزگار ساسانیان، افزون بر مانویان، مزدکیان و مسیحیان شمار زیادی از مردم خاور ایران بودایی بودند و نیایشگاه های خود را داشتند. حتی ایشان خط ویژه خود را بکار می بردند و دبیره مانوی و دبیره زبور پهلوی را ساخته بودند، سازنده این خطوط ایرانیان مانوی و مسیحی بودند.۱۴
اعراض از این جهان مخالف اصول اساسی دیانت زرتشتی است، لکن عیسویان، گنوستیک ها، مانویان و مزدکیان در باب زهد و ترک دنیا بحث کرده بودند که رفتع رفته اذهان زرتشتیان انس گرفته بود. در این وقت عقیده ی زروانیان که در عهد ساسانی شیوع یافته بود، موجب شد که مردمان اعتقاد به جبر پیدا کردند و این اعتقاد به منزله زهری جانگزای بود که روح مزدیسنی قدیم را از پای درآورد. این آیین البته دین تازه ای در مقابل دین زرتشتی محسوب نمی شد بل که بیش تر یک طرز تلقی دیگر از مساله خیر و شر بود و زروانیان همیشه خود را همچون یک فرقه اصیل زرتشتی تلقی می کردند.۱۵
تفاوت عمده بین این دو شعبه مذهبی ظاهرا در مساله جبر و اختیار بود. آیین کرتیر مبتنی بر اعتقاد به آزادی و اختیار انسان بود و نزد آن ها حتی انگره مینو نه از روی طبع که از روی اختیار به شر گراییده بود در صورتیکه زروانیان در مقابل مشیت زروان که اصل خیر و شر بود و هردو مخلوق و مولود او به شمار می آمد حدی نمی دیدند و اعتقاد آنها به وجود خدایی مافوق خیر و شر طبعا به قبول نوعی جبر منتهی می شد.۱۶
روحانیون زرتشتی هرروز قدمی واپس رفتند و دیگر قدرت سابق را نداشتند که بتوانند دربرابر جریان های جدید سدی بکشند.۱۷
دراواخر دوران ساسانی گرایش به کار و کوشش که اساس دین زرتشت بود ازبین رفت در مقابل میل به زهد و ترک دنیا بیش تر شد که از ادیان دیگر مثل بودا و مسیحیت گرفته شده بود، زروانیان که شاخه ای از دین زرتشت بودند اعتقاد به جبر را رواج می دادند، با گذشت زمان بر تعداد کلیساها افزوده می شد و همزمان آیین های بودایی، مانوی، مزدکی و یهودی به فعالیت خود ادامه می دادند، همه ی این عوامل باعث شد آیین زرتشتی در اواخر عمر خود دچار فرسایش شود و دین رسمی کشور که به نوعی پایه های حکومت هم بود متزلزل گردد و در نهایت سلسله ساسانی را به انحطاط بکشاند.
بنابراین در دوره های پایانی ساسانی تحت تاثیر افکار جدید،آن خوش بینی نخستین که بنیان دین زرتشتی و محرک مردمان به کار و کوشش بود پژمرده و گسیخته شد. میل به زهد و ترک که در فرقه های ایرانی مخالف آیین زرتشت رواجی به سزا داشت رفته رفته وارد آیین زرتشتیان نیز شد و بنیان این دیانت را برانداخت. ۱۸
بنابر عقیده زروانیان، زروان پدر اهورا مزدا و اهریمن بود و اورا نه فقط زمان نامتناهی می دانستند بل که اسم دیگرش قضا بود.۱۹
وضع طبقه روحانیون
طبقه روحانیون زرتشتی یکی از مهم ترین و مقتدرترین طبقات در جامعه ایرانی را تشکیل می دادند و ساسانیان ازاین نیروی عظیم اجتماع به نفع خود بهره های فراوان می گرفتند و با اعاده حیثیت و بخشیدن امتیازات فراوان مادی و معنوی به ایشان از پشتیبانی این طبقه برخوردار شدند و به خصوص از عواید آتشکده ها و آتشگاهها نیروی اقتصادی خود را محکم ساختند.
لوکونین دراین باره می گوید:«نفوذ آتشکده ها نه تنها در زمینه ی ایدئولوژی بل که در کارهای اقتصادی وجود تمایزی است که ساسانیان را از اشکانیان متمایز می کرد.»۲۰
ساسانیان به خوبی تشخیص داده بودند که تشکیلات نیرومند و منظمی چون روحانیون برای پشتیبانی از سلطنت امری ضروری است تا تنها اتکا حکومت به روسای قبایل و فئودالها نباشد.۲۱
از طرفی با رسمی شدن آیین مزدایی، مغان از اهمیت بسیاری برخوردار گردیدند، آگیاس می گوید:مغان در نظر جامعه سخت گرامی بودند و کارهای عمومی به صوابدید و سلیقه آنان سامان می گرفت و در نزد ایرانیان هیچ چیزی مشروع و دادگرانه نیست مگر آن که مغی روا دارد.
چون مذهب زرتشت دین رسمی بود موبدان در مملکت نفوذ بسیاری یافته بودند و از احترام بسیاری برخوردار بودند که امور مدنی را بنابر رای و فتوای ایشان انجام می دادند و تا هنگامی که وی رای نداده بود هیچ چیز مشروع نبوده است و نفوذ بیشتر مغان ازین جهت بوده است که املاک بسیاری خصوصا در آذربایجان داشتند و کفاره های مذهبی و وجوه خیرات و مبرات برای ایشان عایدات بسیاری فراهم آورده بود.
آمین مارسلین می گوید: مغان بنابر قوانین خود زندگی می کردند و در برابر دولت دولتی دیگر تشکیل داده بودند و اصول قواعدی داشتند که با قوانین مملکت اختلاف داشت. درمیان ایشان درجات و مناسبی بود که اطلاعات درستی در اختیار نیست اما پایین ترین درجه را مغ می نامیدند و پس از ایشان هیربذان و کسانی که نمازهای مذهبی و سرود می خواندند را زوت می نامیدند و کسانی که آتش را نگهداری می کردند را راسپی می نامیدند و یک تن هم آموزگار بود که مقام رفیع داشت. در راس تمام این طبقات دو مقام عالی بود. اول:هیربذ هیربذان که احتمالا همان قاضی القضات هم بوده است. دوم: موبذ موبذان که رییس تمام روحانیون بوده است. کار عمده مغان نگهداری آتش بوده است. ساسانیان نمازخانه های کوچکی یا آتشکده هایی می ساختند و در آن ها آتش راکه نماد اهورامزدا بود تکریم می کردند. هرخانه ای آتش خانه داشت و هر طایفه و روستایی دارای پرستشگاهی جداگانه (آذران) بود. از آتش های مقدس کشور سه آتشکده مقام خاصی نزد مزداگرایان داشتند و از احترام خاصی برخوردار بودند. یکی آذر فرنبغ شاه در کاریان فارس که مختص موبذان بود،دیگری آذرگشسب ویژه ی جنگاوران و شاهان در آذربایجان و سومی آتشکده برزین مهر که مختص کشاورزان در کوههای ریوند خراسان.
اقتدار سیاسی و اقتصادی روحانیون
قهرمان واقعی سازماندهی دستگاه دینی و تبدیل آن به نظامی منسجم با قدرت سیاسی و چنگ اندازی محکم به زندگانی روحانی و دنیوی زرتشتیان موبد کرتیر بود. این شخصیت استثنایی که از قرار معلوم راه تنسر(موبذ بزرگ ایام پادشاهی اردشیر) را می پیمود چندان قدرت یافته بود که چهار سنگ نوشته نسبتا طولانی که با آثار و ابنیه شاهی پیوستگی داشت، بر صخره ها کند.۲۲
وی همین که دستگاه دینی زرتشتی در دوره ساسانیان سازمان داده شد، قدرت سیاسی نشان داد. اعدام مانی به تحریک کرتیر به سال ۲۷۶م در ایام پادشاهی بهرام دوم اتفاق افتاد، دلالت آشکاریست از این که دولت تا چه حد از دستگاه دینی حمایت می طلبید. تعقیب و آزار زندیکان، یعنی (تجدید نظر طلبان) از جمله مانویان و به ستوه آوردن مکرر یهودیان، بوداییان و مسیحیان گواه مساعی مستمر دستگاه دینی برای ادامه تسلط خود برمردم بود. با این که دستگاه دینی و دولت ساسانی در ضروریات آشکار با یکدیگر متحد بودند، گهگاه کشاکشی میان آن ها ظاهر می گشت که ماده ی اصلی آن قدرت و منافع بود.۲۳
همچنین یکی دیگر از نشانه های قدرت سیاسی روحانیون عزل و نصب پادشاه به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم بود که در جامعه ساسانی جلوه می نمود. چون بعدها پادشاهی به مقامی انتخابی در خاندان ساسانی گردید، تغییر پادشاه به انجمنی واگذار شده بود که از موبذ موبذان، رییس دبیران و فرمانده کل سپاه ترکیب می یافت و در صورت عدم توافق برسر انتخاب پادشاه موبذ موبذان پس از رای زنی با خاصگان روحانی خود درباره گزینش پادشاه تصمیم می گرفت.۲۴
طبری در این خصوص می نویسد: «چون ده سال از پادشاهی قباد گذشت موبذ موبذان و بزرگان قوم هم سخن شدند و وی را از پادشاهی برداشتند.»۲۵
موبذ موبذان که قدرتش فقط از شاه کمتر بود، بر یک طبقه مقتدر و حاضر در صحنه که افراد آن مغان یا مجوسان نامیده می شدند و مقام شان ارثی بود، حکومت می کرد. مغان بر حیات روحی تمام ایرانیان فرمانروایی داشتند و به مدت چهار قرن افکار ایرانیان را دربند نگهداشتند.۲۶
با نگاهی گذرا بر روند تحولات تاریخی جامعه ساسانی اعم از سیاسی، اجتماعی و اقتصادی… این چنین استنباط می گردد که یک نوع تفکر و فرهنگ دینی مستبد بر جامعه ساسانی حاکم بوده است و روحانیت که سردمداران این تفکر بود به شدت حکم می راند، از طرفی دیگر اشراف هم یکی از اهرم های مهم اقتصادی و سیاسی به شمار می آمده اند و اساسا قالب توزیع کننده قدرت سیاسی عمدتا از حوزه اشرافیت و روحانیت بود که در مقاطع مختلف زمانی دو طبقه مذکور گاه باهم متحد و آنجایی که منافع شان به خطر می افتاد در مقابل یکدیگر صف آرایی می کردند. اما در هر حال این دو طبقه به هم نیاز داشتند، زیرا روحانیون از قدرت اقتصادی اشراف برای حاکمیت هر چه بیش تر استفاده می نمود و اشراف هم از نفوذ دینی روحانیت برای چپاول و غارت هرچه بیش تر توده مردم از حمایت کامل آنان برخوردار می شدند. در واقع این دو در تثبیت پایه های حکومت ساسانی لازم و ملزوم بودند. بنابراین باید گفت: چون دین زرتشتی دین رسمی دوره ساسانی بود و عمده عاملان اصلی این دین روحانیون و مغان بودند، در تمامی زمینه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نفوذ فوق العاده ای داشتند و هیچ چیز نبود که بدون کسب مجوز از سوی ایشان مشروع صحیح شمرده شود و آن ها از نظر اقتصادی نیز قدرت منحصر به فردی داشتند.
کریستن سن در مورد قدرت اقتصادی اینان چنین می نویسد:«عمده اقتدار آنان به سبب داشتن املاک و ضیاع و ثروت هنگفت بود که از راه جرایم دینی و عشریه و صدقات عاید آنان می شد. در عمل این طایفه استقلال تام داشتند و می توان گفت که دولتی در دولت تشکیل داده بودند. حتی در زمان شاپور دوم کشور ماد خصوصا ایالت آتروپاتن (آذربایجان) را کشور مغان می شمردند. در آن نواحی املاک حاصلخیزو ییلاقات و ابنیه عالی داشتند که در اطراف آن دیواری نبود و مغان در این املاک بنا به قواعد و رسوم خاص خود می زیستند.روسای بزرگ این طایفه دارای املاک بسیار بودند.» ۲۷
ویل دورانت مورخ مشهور و نامی در خصوص قدرت اقتصادی روحانیون در کتاب تاریخ تمدن خود چنین می نویسد:«تشکیلات مغان چنان ثروتمند بود که شاهان گاه مبالغ هنگفتی از خزانه های معابد قرض می کردند.»۲۸
کار عمده روحانیون خدمت به آتشکده بود و شاهان ساسانی نسبت به این آتشکده ها گشاده دست بودند. خسرو دوم نذر کرده بود اگر فتنه بهرام چوبین را فرو نشاند پیرایه های زرین و هدایای نقدی به آتشکده آذرگشسب بفرستد و پس از پیروزی به وعده خود وفا کرد.۲۹
ادامه دارد
پانویس:
۱) پیرنیا،حسن/ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه
۲) کریستن سن،آرتور/ ایران در زمان ساسانیان/ ترجمه رشید یاسمی
۳) مقدسی،مطهربن طاهر/ البلد و التاریخ/ پورسعید
۴) کریستن سن،آرتور/ ایران در زمان ساسانیان/ ترجمه رشید یاسمی
۵) نشست در بنیاد فرهنگی جاماسیان
۶) کریستن سن،آرتور/ وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانی/ ترجمه مینوی
۷) کریستن سن،آرتور/ وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانی/ ترجمه مینوی
۸) فرای،ریچارد/ کمبریج جلد ۴/ حسن انوشه
۹) نشست در بنیاد فرهنگی جاماسیان
۱۰) یارشاطر،احسان/ کمبریج جلد۳/ حسن انوشه
۱۱) یارشاطر، احسان/ کمبریج جلد۳/ حسن انوشه
۱۲) یارشاطر،احسان/ کمبریج جلد۳/ حسن انوشه
۱۳) یارشاطر،احسان/ کمبریج جلد۳/ حسن انوشه
۱۴) نشست در بنیاد فرهنگی جاماسیان
۱۵) زرین کوب،عبدالحسین/ تاریخ سیاسی ساسانیان
۱۶) زرین کوب،عبدالحسین/ تاریخ سیاسی ساسانیان
۱۷) کریستن سن،آرتور/ ایران در زمان ساسانیان/ ترجمه رشید یاسمی
۱۸) کریستن سن،آرتور/ ایران در زمان ساسانیان/ ترجمه رشید یاسمی
۱۹) کریستن سن،آرتور/ ایران در زمان ساسانیان/ ترجمه رشید یاسمی
۲۰) زرین کوب،عبدالحسین/ تاریخ سیاسی ساسانیان
۲۱)بیانی،شیرین/ شامگاه اشکانیان و بامداد ساسانیان
۲۲) سامی،علی/ تمدن ساسانی
۲۳)اوتاکر،کلیما/ تاریخ جنبش مزدکیان/ جهانگیر فکری
۲۴) بویل،جی .آ/ تاریخ ایران ج ۳/ حسن انوشه
۲۵) بویل،جی .آ/ تاریخ ایران ج ۳/ حسن انوشه
۲۶) طبری،محمد/ تاریخ الرسل و الملوک/ ابولقاسم پاینده
۲۷) کریستن سن،آرتور/ وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانی/ ترجمه مینوی
۲۸) دورانت،ویل/ تاریخ تمدن/ زریاب خویی
۲۹)هوار،کلمان/ ایران و تمدن ایرانی/ حسن انوشه
3 Comments
Somayehafshar
تبریک ویژه به دوست نازنینم افتخار دیگر بر افتخارات بزرگت اضافه شد به امید موفقیتهای روزافزونت
ال
تبریییییییییک مهرباااااانووووووو!
مینا پوری
تبریییییک مخصوص و ویژه به دوست مهربان و عزیزم بخاطر این نوشته زیبا، انشالله در همه مراحل زندگی موفق و سربلند باشی .