چند شعر از آی سان مرامـی
۱.
شکرگزارم که هنوز ماهی و مهتابی
خلوتی و اشکی
جرعه ای از قهوه و عطری ز عود
را من
مهمانِ شبم
۲.
غمی دیگر برای خوردن،هرگز نباید
قایِقمان یکی نه،
دریایمان اما یکی ست
.
۳.این تنگ دل
به جز یادت
ندارد دل گشا
۴.
این چه دردیست که دائم، بی علائم
جان من می گیرد
و
من هم چنان گویم که: “خوبم”؟!
تو هم چون مثل من عاشق شدی ،
بامن بگو حال تو چون است؟!
.
۵.
هرکه می بیند مرا
می گوید که گویی “ماه زده “شده ام
آری من روی تورا دیدم و از ماه، زده شدم
که تو زیباتر و زیباتر و زیباتر از ماهی
.
۶.
زمان هم نمی تواند تورا پیر کند
که روی هر خط از پیشانی تو
از جوانی می نویسم شعری
.
۷. دوری اما
دلتنگ نگشتم
که دلم را پیش از اینها برده ای
.
۸.
لب های تو شیرین
گاه لبخندی بزن
تا نظرم در شـِکَرَت حل بشود
.
۹.تـَک تصویرِ او را من
به چشم می بینمش هر شب
که تصویرش یکی،اما
هزاران شعر کنم وصفش
.
۱۰.
تو رفتی و طلوعِ صبح
سراسر غرقِ تاخیر است ک
ه شب وقتی رسید از رَه
دگر “رفتن” نمی داند
۱۶ لایک شده
6 Comments
Saba
دختر عمه ی ما یدونه باشه😍👌😍👌😍
پانته آ
قایق و دریا عالی بود
فردین از سنندج
سلامی به گرمای شعر آیسان خانم.
خیلی زیبا بود لذت بردم. مرسی
فردین از سنندج
صداقت بیانی
باسلام
این اشعار واقعا مملو از احساس هستند
موفق باشی
Noro
همیشه باعث افتخار بودی و هستی آیسان جان شعر ۴ رو خیلی دوسش داشتم خیلی امیدوارم همیشه همینجوری ترقی کنی و بدرخشی💙☘️❤️
میم
قوی✌️🙏💪